آزمون آنلاین افسردگی بک


مون آنلاین افسردگی BDI آزمون آنلاین افسردگی BDI آزمون آنلاین افسردگی BDI

آزمون‌ها می‌بایست توسط متخصص مشاوره و روانشناس تفسیر شود. افسردگی نیز حالتی از خلق است که با کاهش عزت نفس و احساس عدم شایستگی و برداشت نامطلوب از خود همراه شده و فرد را ناامید و خسته می‌نماید.

این پرسش‌نامه استاندارد جهانی است و در ایران نیز اعتباریابی شده است. اجرای آزمون در مراکز مشاوره هزینه بر می‌باشد که به صورت رایگان در این سایت در اختیارتان قرار گرفته است.

اما جهت تفسیر کامل و مراحل تکمیلی می‌بایست به روانشناس و مشاور مراجعه، تا با اجرای پرسش‌نامه تکمیلی و شناخت طبقات عاطفی ،شناختی و جسمانی به درمان افسردگی‌تان بپردازند.

شما با اجرای این پرسش‌نامه، ضمن شناخت نسبی افسردگی‌تان، از افزایش هزینه‌های درمانی و مشاوره‌ای جلوگیری می‌نمایید. لذا در صورت تایید افسردگی سریعا به متخصص و روانشناس مراجعه فرمایید تا زندگی شادتر و لذت بخش‌تری را بگذرانید.

سرآخر یادآور می‌شوم که:

تست افسردگی کوتاه بک  BDI میتواند به شما در شناخت صحیح خلقی تان کمک کند
این تست باید با فاصله یک ماه از هم گرفته شود.
در زمان ناراحتی و مشکل حاد نمره فرد پایین‌تر خواهد آمد.
این تست فیلتر بررسی تکمیلی توسط روانشناس است و بهتر است نتایج آن با روانشناس بررسی شود.آ.زمون آنلاین افسردگی بک  آزمون آنلاین افسردگی بک  آزمون آنلاین افسردگی بک  آزمون آنلاین افسردگی بک 

همچنین در صورت تمایل، لطفا نتیجه آزمون خود را در قسمت نظرات با ما درمیان بگذارید.

شاد باشید…” مهرداد نامدار روانشناس بالینی “

[WpProQuiz 3]

آزمون انلاین روانشناسی آزمون انلاین افسردگی آزمون های آنلاین روانشناسی مهرداد نامدار روانشناس بالینی
آزمون انلاین روانشناسی آزمون انلاین افسردگی آزمون های آنلاین روانشناسی مهرداد نامدار روانشناس بالینی
آزمون انلاین روانشناسی آزمون انلاین افسردگی آزمون های آنلاین روانشناسی مهرداد نامدار روانشناس بالینی
آزمون آنلاین آزمون روانشناسی آنلاین آزمون روانشناسی آنلاین افسردگی
آزمون انلاین روانشناسی آزمون انلاین افسردگی آزمون های آنلاین روانشناسی مهرداد نامدار روانشناس بالینی

آزمون بک – آزمون bdi – آزمون آنلاین افسردگی بک – مشاوره آنلاین – مشاوره آنلاین روانشناسی

347 Comments

  • با سلام و ادب
    من این تست رو انجام دادم . اول با تعجب بسیار زیادی و بعد با اشتیاق به تک تک سوالات با تامل پاسخ دادم . اما واقعیت اینه که از تفسیر تستم ناراحت شدم چون میزان افسردگی من بسیار بالا بود و خیلی لذت بردم که دقیقا درست بود با آنچه در زندگی حال حاضرم می گذره . استاد واقعا لذت بردم و خیلی خوشحال میشم تا کمکم کنید .
    با تشکر و سپاس فراوان

      • اقای دکتر من افسردگی شدید تشخیص داد چند وقتیه که دیکه کلا به زور صبحمو شب میکنم بدون هیچ فعالیتی..شکست خوردم.تو یه رابطه به مدت شش سال تو زمین و هوا بودم حتی الانم نمیدونم در چه وضعی ام.در ضمن وسواس فکری هم دارم.وبرایرشکستی هم که خوردم در بدترین شرایط تمام عمرم هستم.کاملا تنها ماندم و میتونم بگم حای بیدارشدن روزها هم برام سخت شده.از قبل هم منزوی و مردم گریز بودن حتی شرکت تو جمع هم برام عذاب بوده.والان به خاطر شکستم از هرچی که علاقه داشتم متنفرم..و به خاطر نداشتن پول پیش مشاورم نمیتونم بدم.فقط نمیدونم چرا نمینیرم

        • سلام
          اگه توان مشاوره رفتن نداری به روانپزشک مراجعه کن تا دارو درمانی بشی و به این کارها عمل کن
          اول هر روز پیاده روی انجام بده ورزش کن و تا یکماه زیاد در اتاق و یا محل تنها نمون و با دوستهات باش حتی اگه دلت نخواد و اهنگ شاد گوش کن و شبها دردلهاتو بنویس امیدوارم بتونی به خودت کمک کنی

  • سلام استاد عزیز این ازمون واقعا فوق العادست ,ممنونم از شما,ولی باره اول که وارد شدم اول تفسیر نداشت با راهنمایی شما مودم و خاموش روشن کردم تفسیر هم باز شد.واقعاااا خیلی عالیه امیدوارم با کمک شما بتونم مشکلمو حل کنم

  • سلام استاد عزیز این ازمون واقعا فوق العادست ,ممنونم از شما,ولی باره اول که وارد شدم اول تفسیر نداشت با راهنمایی شما مودم و خاموش روشن کردم تفسیر هم باز شد.امیدوارم با کمک شما بتونم مشکلمو حل کنم

    • سلام آقای دکتر جواب برای منم افسردگی شدید شد خودمم میدونستم که افسردگی گرفتم خدمت شما اومدم ولی وقت کم لود انگار خیلی چیزا نگفتم ای کاش از آخر به اول براتون صحبت می‌کردم خیلی برام سخت شد اصل مطلب نتونستم تو همون جلسه اول بهتون توضیح بدم😔

  • تست بسیار عالی بود ما از المان در نظر خواهی شرکت کردیم ممنون .. مگه می شه مگه داریم.

  • ما تست رو انجام دادیم . خیلی عالی بود .
    فقط سوال ما اینه که مگه میشه ؟؟ مگه داریم ؟؟
    سپاسگزاریم

  • سلام
    من این تست و با نگرانی انجام دادم چون یکم جوابشو میدونستم ولی بالاخره انجام دادم و مطمن شدم که افسردگی دارم ولی باید بگم که تست جالبی بودو سوالاتش خیلی جالبتر بودن ممنونم از شما استاد عزیز

  • سلام خوشحالم که افسردگی ندارم ، يکم کسالت و خستگیم بخاطر بارداریمه ، ممنون تست جالبی بود.

  • خوشحالم که افسردگی ندارم
    تست بسیار خوبیه
    ممنون از مدیر سایت که این تست رو رایگان انجام میدن
    در بعضی از سایتهای روانشناسی این تست رو پولی انجام میدن

  • تست بسیار خوب با تفسیر اختصاصی … که برای اولین بار می بینم بسیار جالب ….
    از اینکه تحلیل این تست مثل سایتهای دیگه کلیشه ای و تکراری نیست ، بسیار خوشم اومدم
    بابت رایگان بودن تست هم بی نهایت سپاسگزارم
    موفق باشید و سربلند

  • با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی، تست جالبی بود جوابش دقیق بود،افسردگی من کاملا طبیعی واز این بابت خوشحالم.

  • با سلام
    امتیاز تست من ۱۵از ۶۳میباشد
    و خیلی خوشحالم که دچار افسردگی شدیدی نیستم
    مواردی که ذکرشد مثل :ورزش و مطالعه و…. دقیقا همان هایی بود که احساس میکنم با انجام انها میتوانم ارامشی را که به ان نیاز دارم را بدست اورم
    ممنون از تست بسیار عالی و رایگان شما استاد

  • بعضي جاها من نظرات مثبت تري داشتم اما كزينه مورد نظرم را بيدا نميكردم.
    در حال حاضر از زندكيم بسيار لذت ميبرم .

    • با سلام و احترام خدمت شما …تفسیر کمی حجمش بالاست ، معمولا به دلیل سرعت پایین اینترنت چون لود شدن کمی طول میکشه ، این مساله پیش میاد ، لطفا در زمان دیگری امتحان بفرمایید ، اگر باز با این مشکل مواجه شدید ، اطلاع بفرمایید جهت بررسی بیشتر

  • سلام .ظاهرا خوب پاسخ دادم به تست افسردگی اما بعضی از سوالات گزینه هایی داشت که شاید بهتر بود جواب نمی دادم مثلا در مورد اشکال در تمرکز ناچارا پاسخ را انتخاب کردم چون با توجه به سنم الان خیلی بهتر از گذشته تمرکز دارم. یا در مورد کناره گیری اجتماعی باید عرض کنم حتی اگر اجتماع هم بخواهد ، من کنارش نمی گذارم. اکنون بیشتر از گذشته در اجتماع هستم.

  • با سلام الناز احتیاج به روانپزشک نداری ک ۴۳ خوبه ک امتیاز ۲۱ شد و در پاسخ به هستی و کامران باس بگم نه میش نیست بزه ولی داریم …jean reno best!

    • دوست عزیز امتیاز هرچی بیشتر باشه یعنی شما افسرده تری. برو خدارو شکر کن برادر.

  • تست عالی ای بود خودمم میدونستم افسردگی شدید دارم بعد دوتا سقط پی در پی کی میتونه نرمال باشه.هیچ انگیزه ای برایدرمان ندارم هیچ

  • افسردگی شدید ۴۳
    تنها چیزی که هنوز تو من نمرده امیده….تقریبا همه چیز رو از دست دادم😔😔😔😔😔

  • هه امتیاز من ۵۵ از ۶۳ شد…
    دلم میخواد خودکشی کنم ولی هیچ قرصی واسه خودکشی پیدا نمیکنم شماها قرصی واسه خودکشی بلدید بهم بگید لطفااا یا یه روش بدون درد واسه خودکشی؟؟؟؟؟

      • سلام با دار زدن مشکلت رفع یا کم نمیشه. به نظر دچار افسردگی شدید می باشید که میتوانید با درمان مناسب از این افکار رها شوید به امید شادابی بیشتر شما
        سلام لطفا جهت اطلاعات تکمیلی و مشاوره تلفنی با شماره ۰۹۱۰۰۹۱۱۳۹۴ در ساعت ۹ الی ۱۴ هر روز تماس حاصل فرمایید. با سپاس مهرداد نامدار، روانشناس

  • سلام ممنون از تستتون.من دوساله که میدونم افسردگی دارم ولی کسی باور نمیکنه و همش میگن تلقین میکنی.واقعا نیاز به کمک دارم.ممنون میشم راهنماییم کنید.

  • افسردگی شدید۳۱ آقای دکتر میشه آدرس یا شماره تماس بدین باهاتون بتونم حرف بزنم.من نمیتونم حرفامو به کسی بزنم داغونم آیدی و وبسایتم ندارم الکی زدم که نظرم براتون برسه

    • سلام مسلما جالب نیست و نیاز به بررسی بیشتر و تکمیلی دارید
      سلام لطفا جهت اطلاعات تکمیلی و مشاوره تلفنی با شماره ۰۹۱۰۰۹۱۱۳۹۴ در ساعت ۹ الی ۱۴ هر روز تماس حاصل فرمایید. با سپاس مهرداد نامدار، روانشناس

  • خسته نباشید دکترازیک سال پیش قدرت درکم خیلی کم شده روابط اجتماایم پایین اومده نمیتونم مشکلات زندگیمو مث قبل حل کنم ازخودم بدم میاددوستامو ناراحت میکنم فراموشیم گرفتم وسایلمو مرتب گم میکنم همه چیز واسم بی معنی شده توروخداکمکم کنید تازه ۲۶ سالم شده نمیتونم دیگه ادامه بدم روم نمیشه برم دکتر اگه کسی مشکلو داشته خوب شده به من بگین قبلان خوب بودم بخاتر یه سری مشکلات خانوادگی روانم پاشیده نمیتونم واسه خودم تصمیم بگیرم همش مشکل دارم

  • تست بسیار خوبی بود . ممنون که رایگان در سایت گذاشتید. لطفا ادرس یا شماره تماس برای مشاوره حضوری برایم ارسال کنید

  • نست رو قبلا جاهای دیگه انجام دادم. بعد مدتها دوباره انجام دادم و فهمیدم که افسرگی شدید دارم. میل به خودکشی دارم. هیچ چیزی نمیتونه خوشحالم کنه و هیچکار نمیتونم بکنم جز اینکه مدام رو تختم دراز کشیدم. از خودم متنفرم از زندگیم. اما نمیدونم چیکار کنم قبل ترها دارو اعصاب میخوردم اما ممقطعی بود. هیچ راهی برام نیست… فقط چیکار کنم اونم وقتی ۳۴ سالمه و اینده ای ندارم…

  • سلام چ کیفتی تو سن ۱۸ سالگی افسردگی شدید دارم
    در هر حال فرقی نمیکنه اطلاعی از وضعیتم دارم
    تست خوبی بود

  • سلام استاد عالی بود،
    ولی از نظر من بعضی از قسمتها نیاز به تکمیلتر شدن داره
    یعنی میتونه خیلی بهتر باشه
    من تست رو زدم و تو چند گذینه حلتی که داشتمو پیدا نکردم مجبور شدم یکی رو بزنم
    تکمیلتر بشه کاملا بی عیب و نقص هستش
    ممنون.

  • نگاه
    سلام و تشکر
    نمره ی من ۶ بود خوشحالم.
    البته گاهی از بدست نیاوردن انچه می خواستم غمگین می شم ولی می دونم تلاش بیشتری لازمه تا موفق بشم.
    رنج ها و ناکامی ها باعث رشد و بهتر شدن می شه. نباید از شکست هراسید.شادی و اعتبار ما وابسته به درون است نه شخصی که از راه برسد تا حالمان را روبراه کند.
    دانشجوی سال ۳۷زندگی.مجرد

    • سپاس از شما استاد ارجمند
      تست بسیار عالی بود
      برای همه ی دوستان عزیز دعا میکنم هر آن چیزی که از خدا می خواهید بهتون بده،
      اینو همیشه یادمون باشه که دنیا مسئول شاد کردن ما نیست و برای شاد و خوشبخت بودن نباید منتظر معجزه باشیم.
      اینو کسی داره بهتون میگه که اگر روزی این تست رو ازش میگرفتن بدترین نمره رو می گرفت، ولی امروز به لطف خدا نمره ش بهترین شد.
      برای شروع بهانه های کوچک هم میتونه کارساز باشه و زندگی تون رو دگرگون کنه.
      موفق و پیروز باشید.

  • سلام استاد
    ممنون به خاطر تست و اینکه من طبق این تست افسردگی شدید دارم و بار ها به خانوادم گفتم ولی اون ها باور نکردن و خندیدن . من باید چیکار کنم ؟ چجوری جلوی بیشتر پیشرفت کردن این افسردگی رو بگیرم ؟چون واقعا دارم عذاب میکشم .

  • سلام
    خیلی خوب بود ولی کاش راهی هم برای بهتر شدن این افسردگی هم بود از ۴ سال پیش افسردگی شدید داشتم قرص مصرف میکردم ولی انقدر اطرافیانم درگیر کاراشون بودن حتی نمیدونستن قرص مصرف میکنم در دوران دانشجویی علایمش کمتر شد ولی از بین نرفت ولی الان دوباره برگشته افسردگی بدتر و شدید تر از گذشته کاش راهی برای درمان کاملش بود. جالبه که میدونن حتی اقدام به خودکشی هم کردی ولی براشون مهم نیست با ۲۲ سال سن افسردگی شدید که از ۱۷ سالگی هم همراهته.
    ممنون از شما.

  • من ١٥ سالمه و از ۱۴ سالگي تا الان افسردگي دارم و نمره الانم ٤٩ بود ، سركوچكترين چيز ناراحت ميشم و هيچ علاقه اي ب درس خوندن ندارم درحالي ك من عاشق درس بودم ولي حالا دستم ب كتاب هم نميره . مسبب تمام اينها بي دركي مادرمه و جالب اينه ك خودش هم روانشناسه و وقتي بش ميگم ميگي ي بچه داشتيم اونم رواني كامل و يا بهم ميگه مگه تيمارستاني هستي و عقب مونده و هزار ناسزاي ديگ … نميدونم واقعا چكار كنم خواهش ميكنم كمكم كنين

  • دوست ندارم شروع به گفتن زندگيم كنم ولي حس ي رواني واقعي را دارم ب خاطر دعواهاي شديدي كه تو خونه ما شده همه مون رواني شديم پدرم س تاجر بزرگه و هر وقت اعصابش به خاطر ضرر هاش به هم ميريزه سر مادرم خالي ميكنه و منم ديگه كلا فقط درس ميخونم و خدايي خودم فهميدم ي عوضي شدم كه به هيچ چيز عكس العمل نميدم .چند وقت پيش ما ي جشن قدر داني از رتبه هاي برتر داشتيم كه من از شدت استرس نرفتم و الان پشيمونم .مدرسه مونم خيلي به رتبه هاي برتر ازمون ها اهميت ميده و همش كلاس و امتحان ولي من ديگه نه كلاساشون ميرم نه حال و حوصله جواب يه امتحانا واي ادمون هامو خوب ميدم لطفا كمكم كنين ضريب هوشيمم ١٢٥بود بچه ها ميگن به همين خاطر ديونه شدم شايد همينطوره

  • Salam
    والا نميدونم چي كار كنم ضربه روحي شديد من از وقتي شروع شد كه نامزدم كه دانشجو سال اول پزشكي بود(چقدر رويا باهاش داشتم)متاسفانه پارسال فوت كرد ديگه حتي حال ندارم بقيه زندگيمو بنويسيم

  • سلام استاد باسپاس عالی بود تفسیرتون درمورد من درست بود ولی دلیل افسردگی من خانوادم هستن دیگه هیچ علاقه ای به خانوادم ندارم نه از ناراحتیشون ناراحت میشم ونه از خوشحالیشون خوشحال !

  • سلام
    من ی. دبیرستانیم و از ۶۳ نمره ی ۲۲ رو گرفتم
    خودم احساس میکنم ک افسردم اما دیگران میکن ک وسواس فکری دارم یعنی ب خودم تلقین میکنم
    آقای دکتر این نمره برای سن من نگران کنندس؟ یعنی احتیاجی ب روانشناس یا روانپزشک هست؟

  • ۱۶ سالمه و در آستانه ی ۱۷ سالگی هستم و امتیاز اقسردگیم شده ۳۰ ، به دیگران میگم افسردم گوش نمیدن ، به گوش ندادنشون ادامه بدن ، بیشتر میشه میزان افسردگیم . حرفام برای کسی اگه مهم بود نمیومدم تو یه سایت بنویسم .

    • سلام
      خیلی ممنون که به سایت ما سرزدین
      متاسفانه آزمون‌ها با مشکل مواجه شدن.از این بابت پوزش می‌خواهیم. اما به زودی مشکل رو برطرف خواهیم کرد

  • پاسخ ازمون من افسردگی خفیف بود البته جواب راهکار و توصیه مناسب هم داده ، ایا در این مرحله نیازی به دارو هم هست

    • چون میزان افسردگی خفیف بود، به نظر نمیاد نیازی به دارو باشه.
      همون طور که توی تفسیر هم گفته شد، بهتره که با یک روانشناس صحبت کنین و نظر قطعی رو ایشون بعد از مصاحبه بدن

  • سلام.ممنون از آزمونتون.من 30 سالمه و گفته شده که افسردگی شدید دارم.یه دختر 11 ماهه دارم.لطفا کمکم کنین.نمیخوام دخترمو تو شرایط بدی بزرگ کنم.

    • سلام.
      خواهش می‌کنم.
      این آزمون در واقع حکم یک غربال‌گری اولیه رو داره و نمی‌تونه یک تشخیص قطعی باشه.
      لطفا جهت تایید بیشتر به روانشناس مراجعه کن و در محیط شاد قرار بگیر تا از عمیق شدن افسردگی جلوگیری کنی

      ۰۱۳-۳۳۱۲۰۰۴۳ مرکز مشاوره آرامش زندگی

  • 15 سالمه .. جواب تست میگه اقسردگی شدید و ناامید کننده دارمم..
    امتیازم رو پیدا نکردم ولی حتی نمیتونم به کسی بگم افسردم
    بار ها و بارها از شدت فشار های عصبی برا یه مدت از شدت تپش قلب نمیتونستم نفس بکشم
    به مامانم میگم میگه چیزی نیست خوب میشی
    جدی جدی موندم چیکار کنم
    از دوستام فاصله گرفتم بهشون میگم کهه دارم افسردگی میگیرم میگن افسردگی نیست داری به خودت تلقین میکنی و خودتو از ما دور میکنی ..
    میبینن گه کاملا عوض شدم
    حتی کمبود وزن شدید گرفتم شدم 35 کیلو =| ولی بازم کسی قبول نمیکنه
    just help me 🙂

    • با توجه به جواب تست باید به روانشناس مراجعه کنی تا دلایل دچار افسردگی شدنت بررسی بشه و در صورت لزوم از دارو درمانی استفاده کنی.
      برای دوری از افسردگی در فضای شاد و در جمع دوستان بیشتر قرار بگیر تا علت افسردگیت پیدا بشه و برای رفعش تلاش کنی.

  • سلام آقای نامدار….ممنون از آزمونتون و اینکه برای تک تک افراد اهمیت قائل میشید…امیدوارم همیشه موفق و سلامت باشید…

  • سلام آقای نامدار…وقت بخیر…اگه ممکنه به سوالم جواب بدید…همسرم خیلی نسبت به من وابستگی داره و اصرار داره که همیشه در کنارش بمونم و جایی نرم…ایشون حتی نمیگذاره که به راحتی خونه پدر و مادرم و یا خواهرم برم…و اگرم هم اجازه بده که خونه پدرم بمونم بیش از دو روز نباید باشه و حتما هم شرط میگذاره که سری بعد نباید بمونم…در کل زیاد شرط میگذاره…لطفا راهنمایی بفرمایید…خیلی اذیتم….

    • سلام
      اطلاعاتتون خصوصا سن و سال و مدت ازدواجتون میتونه مهم باشه
      اما وابستگی شوهر این مدل رفتار نیست و این مدل بیشتر نگرانی و یا عدم اعتماد و یا حتی نوعی لج بازی است که نیاز به بررسی بیشتر دارد.

      • سلام…سن۲۶سال….مدت ازدواج ۶سال…….فاصله سنی۳سال….فرزندی نداریم…ایشون هیچ کدوم از موارد مثل عدم اطمینان. نگرانی و لجبازی رو ندارند….تقریبا همش همینطوری بوده که الان تحملش برای من سخت شده ..

        • سلام
          وابستگی یا نگرانی میتونه علایم افسردگی یا اضطراب و یا بی اعتمادی باشه که باید بررسی بشه
          پیشنهاد میکنم با همسرتون به روانشناس مراجعه کنید

  • سلام من فکر میکنم افسرده شدم ، مطالبتون خیلی خوبه امیدوارم هر روز موفق تر باشید و هر چه از خدا بخواهید خدا به شما بدهد امیدوارم با حرفای شما حال من بهتر بشه

    • سلام
      ممنون از توجه و لطف شما
      دوست عزیز اگر همچین حسی دارید،بهتره هرچه زودتر با یک متخصص صحبت کنید تا با بررسی کامل شرایط شما، راه‌کارهای لازم برای بهبودتان را دریافت کنید.

  • سلام ،من 16سالمه ،یک سال پیش عاشق یه پسری شدم که یک سال ازم بزرگتره ،الان بعد یک سال هیچ حسی ندارم بهش ،بعضی وقتا درست میشه ولی دوباره ……
    خیلی پسر خوبیه خانوادمم ميدونن قراره بره سربازی بعدم عقد کنیم ولی با این حس من
    خیلی عذاب می کشم اونم از من بهتر نیست کامرون شده امید به همدیگه
    لطفا اگه میشه کمکم کنید چون من ميخام مث اول عاشقش شم

    • سلام
      قبل از رفتن به سربازی هر دو به روانشناس مراجعه نموده تا جهت ادامه یا جدایی تصمیم بگیرید.
      عموما عشق درسالهای اولیه نوجوانی بسیار گذرا و گاهی بی‌منطق و همراه تنوع می‌باشد.

  • سلام
    18 سالمه و دوتا رابطه عاطفی پشت سرهم با پایان بسیار بد داشتم
    تو خونه مشکل دارم با خونوادم و با دوستامم خیلی کم خوش میگذزه دگ
    احساس خلا و تنهایی میکنم

    • سلام
      در این سن و شکست عاطفی یعنی عدم داشتن خانواده با بار عاطفی لازم.
      بهترین راهکارت اشتباه نکردن مجدد جهت ایجاد رابطه‌ای جدید و کمک برای رفع مشکلات قبل خواهد بود.

  • باسلام. من درسن 17سالگی باپسری26ساله ازدواج کردم دقیقاشش سال میگذردولی هربارکه بین خانواده اش حضورپیدامیکنم افسردگی ام شدیدترمیشودوحس پشیمانی ام بیشترنسبت به این ازدواج.باناراحتیهای روحی زیادی که برایم درست کردن دیگرنمیتوانم هیچکدام رادوست داشته باشم.وهرروزآرزومیکنم کاش زنده نبودم یه دختر4ساله هم دارم

    • سلام
      برای بهتر شدن افکارت و تخلیه هیجانی و ایجاد افکار مثبت به مشاور نیاز داری

  • سلام و سپاس از شما
    جواب آزمون من افسردگی شدیده ، شکی ندارم که مشاوره لازم دارم بی عدالتی ها ی اجتماعی و سرخوردگی ها و انتظاری که از زندگیم داشتم و نشد
    و حالا که 35 سالمه و احساس میکنم جایی که هستم مناسب شحصیت من نیست رشته ایی که خوندم و خیلی براش زحمت کشیدم …
    موارد اتفاق های بد ،شکست ها و تحقیر شدن خیلی زیاده. چطور و از کجا باید برای روانشناس تعریف کنم ؟ دیگه واقعا خودمو دوست ندارم حدود 6 ساله ازدواج کردم همسرم به من تکیه کرده اما من از درون خالیم …
    شما میتونید کمکم کنین ؟

    • شما حرکت کن و به روانشناس مراجعه کن مثل الان که تعریف کردی همه مسایل روشن میشه و با راهنمایی لازم مشکلاتت کمرنگ میشن

  • نتیجه آزمون افسردگی من بسیار شدید بود هرچند دور از انتظار نبود😢😢😢😢😢😢
    واقعا زندگی کردن برام دشوار شده

    • حالا که این موضوع رو متوجه شدی، امیدوارم هرچه زودتر روند درمانت رو شروع کنی تا بتونی یه زندگی زیباتر رو به خودت هدیه کنی

  • آقای دکتر من میخام زندگیم رو تموم کنم ولی جراتش رو ندارم کمکم کنید تمومش کنم لطفا در ضمن 18 سالمه و آزمون دکتر بک امتیاز 43 رو بهم داده

    • روانشناس کارش ایجاد امید و راهکارهای شادی در زندگیه نه اتمام زندگی
      پس فقط میتونم بهت کمک کنم بدونی افسردگی چه بیماری هست و چطور میتونه فرد رو به مرز خودکشی برسونه
      و تو دقیقا تو شرایط مشابه هستی پس به روانشناس مراجعه کن تا مشکلت حل بشه

  • سلام…
    من یه دختر ۱۶ ساله هستم که عاشق یه بازیگر شدم. این آزمایشی که انجام دادم نشون می داد که افسردگی دارم
    هر کاری کردم نتونستم فراموشش کنم. لطفا کمکم کنین

    • عشق دوران نوجوانی در خیلی از نوجوانان موجوده و عاشق سوپر استارها شدن در تمام نوجوانان دنیا موجوده و دلیلش شرایط سنی و عدم منطق صحیح نوجوانان و درک شرایط است که بهترین راه همصحبتی با برادر یا خواهر و یا پدر و مادر و یا دوستان و نزدیکان هست و در میان گذاشتن این مطلب با روانشناس تا در مدت زمان خاص خطای فکری و احساس خدشه دارشدتو بتونه اصلاح کنه و کمک کنه تا به تواناییهات و واقعیات با منطق بهتری نگاه کنی

  • سلام و سپاس
    نمره ای بهم نشون نداد ولی دستخطتون نوشته افسردگی شدید… میدونم باید به روان شناس مراجعه کنم اما بیش از گذشته، بی اعتمادم… حدود پنج ساله افسردگی رو کنترل میکنم اما حالا دیگه خودم هم از خودم میترسم….نمیدونم ارتباط داره یا نه اما شب حالم خیلی بدتره… فکرهای وحشتناک میکنم و تقریبا هیچ چیز حالم رو خوب نمیکنه…
    کمکم کنید یه مشاور خوب پیدا کنم. ممنونم

    • شما نیاز به مشاور دارید و در صورت بررسی تکمیلی روانشناس میشه مشکلاتت رو کمرنگ کرد پس در این راه تلاش کن و سریعتر به روانشناس مراجعه کن

  • سلام درجواب تست نوشته افسردگی شما قابل بررسی است..توی ازمونهای دیگه زدم درحدمیانه افسردم.چکارکنم خوب بشم من هدف دارم برای زندگی اماامیدی ندارم زیاد.همش هم از خانوادمه این افسردگی ازبچگی گفتم تونمیتونی و..حدودا دوماه که هرهفته یا هردوروز توخونهدبحث من بعدهرحرف یا بحثی تا چندروز اعصابم خورد ونمیخوام هیچکاری بکنم فقط میخوام بخوابم تا هیچی دیگه نفهمم.چکارکنم خسته شدم ازاین وضعیت نمیتونمم محیطوتغییر بدم چون خانواده نمیشه تغییر داد وخودم خیلی ساکتم هیچ وقت بحث نمیکنم اما حرفی بزنم باهام درست صحبت نمیکنن یا خودشون یاهم بحث می کنن

    • تو از توانایی خوبی برای برخورد با مشکلاتت و محیطت داری صبوری و کمی تحرک و تلاش برای هدفت میتونه تواناییهاتو افزایش بده

  • سلام من ۱۴ سالمه، خیلی بدبختم، هیچ کاری ندارم انجام بدم،هرروز واسم خسته کنندس! تو مدرسه با هیچکس دوست نمیشم مامانم اصلا بهم محل نمیده خیلییییییی بدبختم یه بار خواستم خودکشی کنم مامانم فهمید نذاشت 😢😢😢😢😢حالا نمیدونم چیکار کنم زندگیم درست شه

    • در جملاتت مشخصه که همش نمیتونم نمیخوام و .. هست
      بجاش با خواستنها و تواناییهات با خودت صحبت کن میبینی که رنگ دنیا برات تغییر میکنه اگه مادرت محلت نمیداد بجاش فک کن که چقد خوبه که منو دید و محلم داد و نذاشت خودکشی کنم

  • خیلی مسخرس
    ی مشت ادم افسرده که از زندگی سیر شدن و دلشون میخواد بمیرن ولی دنبال تست افسردگی سایتارو بالا پایین میکنن و نگران وضعیتی ان ک توش قرار گرفتن..
    مریضای واقعی ما نیستیم اگه میذاشتن ما میتونستیم شاد ترین آدمای رو زمین باشیم

    • دنبال سایت و پیدا کردن میزان افسردگی نشان از امید و تلاش جهت بهبود شرایطه که خوشبختانه شما دارید.
      پس به جای دیدگاه منفی سعی کن شرایط مثبت زندگی و راههای موفقیت رو برای خودت تغییر بدی

  • سلام، نتیجه تست من افسردگی خفیف شد. انتظارشم داشتم. 25 سالمه. بیکار هستم، مدت ها دنبال شغل بودم ولی دیگه خسته شدم. با اینکه خانواده خوبی دارم ولی باز یه حس تنهایی همیشه باهام هست. به آینده هم امیدی ندارم. نمیدونم چطوری احساساتمو توضیح بدم. حتی به فکر خودکشی هم افتادم ولی اقدامی نکردم اونم فقط به خاطر مادرم. نمیخوام زجر بکشه

    • تغییر شرایطت میتونه امید رو بهت برگردونه و بدون تلاش برای انسان موفقیتی حاصل نمیشه. اگر وقتت رو برای بدست اوردن کار بزاری امیدوارتر و با روحیه تر میشوی و بزودی با افکار و رفتار بهتر شادترزندگی میکنی

    • یکی از شرایط افسردگی نخواستن برای خوب شدن و عدم تحرک و ناامیدی است که شما هم گرفتارش شدی.
      راه حلش هم حرکت و تحرک و بدست اوردن شادیها و موفقیتهای کوچیکه. حتی سلامت جسمانیت میتونه امید بزرگی باشه برای ادامه زندگی و موفقیت!

    • معمولا همین ترسها مانعی برای حل مشکلات هستند و باید از ترسها رها شد و فعال شد برای خودت و مشکلاتت اهمیت قایل باش

  • جناب دکتر عزیز، با عرض ادب و ارادت محضر جنابعالی، شما هر چه که می‌فرمایید یک بُعد قضیه را که خود بنده‌ی مشکل‌دار باشم دربرمی‌گیرد، بُعد دیگری هم در مسائل روانی ـ جامعه‌شناختی وجود دارد که کسی به آن توجهی ندارد. من قادر هستم خودم را طوری تربیت کنم که رفتارهای ایده‌آلی از خودم بروز بدهم ولی نوع رفتار طرف مقابل را چه کسی تضمین می‌کند انسانی باشد؟؟؟ مثلاً من دوست ندارم با اغلب آدمهای جامعه ارتباط برقرار کنم به دلایل بسیار زیاد؛ از آنها بدی دیدم، بی‌احترامی دیدم، فحاشی شنیدم و هزاران مورد زشت دیگر…
    خب، در چنین حالتی شما هر چه تلاش کنی مثبت بیندشی و مثبت ببینی در مقابل رفتارهای بیمارگونه و سادیسمی افراد مقابل چه واکنشی باید انجام داد به نظرتان؟ یا باید مقابله به مثل کرد، یا باید سکوت کرد و در خود ریخت. قوانین جامعه‌ی امروزی که دادگاه‌ها باشند بدتر از خود این آدمها هستند چون بسیار بدزبان‌تر و پرخاش‌گرتر هستند.
    هیچ کسی هم انتظار ندارد در مواجه با آدم بدزبان و هتاک ـ که تقریباً اکثریت آدم‌های دوروبرمان این گونه‌اند ـ اقدام به نصیحت و پند اندرزشان کنند چون اگر اینها اعتقادی به آن داشتند آن وقت مشکلی نبود. من برای اثبات عینی تمام مطالبم مدارک قابل استنادی دارم که اگر لازم باشد خدمتتان ارائه می‌دهم و در این فرصت به همین مقدار بسنده می‌کنم.
    اینجا دیگر بحث آموزش عمومی زندگی سالم و بهداشت روانی افراد جامعه به میان می‌آید که دیگر به تنهایی یک روانپزشک نمی‌تواند به تک‌تک افراد جامعه بیاموزد چگونه زندگی کنند و با توجه به ریشه‌های اجتماعی و سیاسی، بعید است کسی به چنین امر مهمی بپردازد…

    • سلام جناب ابراهیمی گرامی
      قرار نیست جامعه ایده‌آل باشد و ما هم با همه‌ی افراد رفتاری ایده‌آل داشته باشیم. آنچه که مهم است این است که مهارت‌های ارتباطی خود را بالا برده تا بتوانیم با افراد مختلف که در زندگی با آنها سر و کله می‌زنیم، رابطه‌ای با کمترین تنش داشته باشیم.
      اینکه ما رفتاری منطقی،درست و ایده‌آل داشته باشیم، لزومی ایجاد نمی‌کند که طرف مقابلمان نیز اینگونه باشد.
      در مورد آموزش عمومی و… که فرمودید، کاملا صحیح است. متاسفانه چندان کار جدی‌ای صورت نمی‌گیرد. اما با این حال نسبت به سال‌های قبل رفتارها بهتر شده است. برای مثال ده پانزده سال پیش را به یاد آورید. وقتی دو ماشین با هم تصادف می‌کردند، آسیبی که راننده‌ها در اثر دعوا به یکدیگر وارد می‌آوردند بیشتر از آسیبی بود که خودروها دیده بودند. اما اکنون بسیار کمتر از این موارد را شاهد هستیم.

  • سلام خسته نباشید جناب اقای دکترنامدار
    من درتست افسردگی شرکت کردم وبمن پاسخ دادید که درخطرشناختی جسمانی هستم وباید به روانشناس مراجعه کنم وگفتید که عدم شناختی وبی کفایتی ازخودم دارم ببخشی کامل یادم نموند چی نوشته بودید ولی من درخانواده ای هستم که پدرو مادرم هنوز نتونستند باهم کناربیان ومدام درحال بحث وجدل وقهر کردن هستند وپدرم فردی خودخواه وغیر منطقی وبدبین هستند واجازه ی خیلی ازکارها رو ازمن ومامانم گرفتن و بیشتر محیط خونه بمن تنش وارد می کنه احساس می کنم نیستم واراده ام روازدست دارم میدم شاید اگه خودم بودم خیلی حالم بهتربودالبته یبار طلاق گرفتم و28سالمه تنهادخترخانواده هستم امکان رفتنم به مشاو ه نیست چون بمن اجازه نمیدن یکی دوبارپنهانی رفتم ولی کم بوده باید دوباره میرفتم که دیکه برام جور نشدخواهش میکنم منو راهنمایی کنید چطوربه پدرو مادرم کمک کنم؟چطوربخودم کمک کنم؟
    البته رفتارپدرم فقط روی من تاثیر نذاشته بلکه برادرام هم ازاین موضوع ناراحتن وبامشکل برخوردن

    • سلام
      اینگونه که بیان نمودید، خانواده‌تان از نظر رفتاری نابسامان هستند و نحوه‌ی برخوردها صحیح نیست جوری که باقی فرزندان نیز دچار مشکل هستند.
      مشاوره‌ها را ادامه دهید و حتی اگر نیاز بود از برادرتان در این راه کمک بگیرید. روانشناس با بررسی شرایط به شما نحوه چگونگی برخورد صحیح در این شرایط را می‌آموزد.

    • سلام مجذ وخسته نباشیدمیگم خدمت شما.
      دکترمن تودوره نوجوانی به پسرعموم دل بستم وپسرعموم اینجانبودخارج ازکشوربودهرچندسالیک بارمیومدن ایران ازطرفی من مذهبی ام ولی اون اهل مشروب وسیگار واین چیزا بهمین خاطرعلاقه ام روپنهان کردم وهیچوقت بروز ندادم وهیچ عکس العملی ازخودم نشون نمیدادم تا اینکه یبارعموم زنگ دخونمون گفت تابسون میام ایران راجع به بچه حرف میزنیم ولی قتی اومدن هیچگونه بحثی دراین موردنکردن ورفتن ولی پسرعموم که بعد ازاونااینجابودازطریق یکی ازعمه هام خواست که بامن حرف بزنه وقتی بابام فهمیداجازه نداد خلاصه اونم رفت تا اینکه متوججه شدم بخاطرسربازیش نمیتونه بیادایران ازطرفیم به اسلام روآورده بودولی سنی شده بودبهمین خاطر به خودم گفتم بایدفراموشش کنم وخیلی باخودم کلنجاررفتم وبه خواستگارام فکرمیکردم تااینکه بالاخره ازدواج کردم اما فقط یکماه اول نامزدیم خوب بودبعدش یواش یواش خاطرات گذشته ولم نمیکردطوری که به زبون میاوردم که اون موقعم دیگه عقد کرده بودم شوهرم هیچی نمگفت اون اوایل فقط گوش میکردتااینکه یروزکه سرکاررعته بود عصبی شدوبهم بدبین شد وگوشی روم قطع کردوروزبعدزنگ زدوگفت تونامزدبودی باپسرعموت ودیگه بتورم نکرد وروزبروز اخلافاتمون بالا گرفت ومنم چون توی خونواده خودم آرامش نداشتم وباهاشون صمیمی نبودم این مساله روپنهون کردم تااینکه روسب کردیم وهمه موضوع روفخمیدن ولی کاری ازدست کسی ساحته نبودوتوزندگیمون توخونه حبسم کردتلفنموقطعکردومدام بهم فحاشی میکردوه سیگارومشروب روآوردوبهم بی اعتمادبودوبیش ازحدبه مادرش نزدیک بودطوری که حالموبدمیکردوخیلی رفیق بازی میکردتا اینکه رابطمون بکلی بهم خوردوازهم طلاق گرفتیم.حالا که یکسالونیم ازطلاقم میگذره اون دفعه عمم بهم گفت پسرعموت درخواست ازدواج داده ومیخوتدباهات حرفلزنه البته بگم که شیعه شده وگفتن که دیگه مشروب نمیخوره ولی ازحرفای عمم متوجهشدم که یه آدم عصبی وتنبل وبسیارشکاکیه ولی درموردازدواجم که بهش گفتن حرفی نداشته وبراش مهم نبوده وحالا ازمن جواب خواستن بهمین خاطرازتون میخوام کمکم کنید آیا من با عشق علاقه ای به پسرعموم داشتم الانم میتونم خوشبخت باشم یااینکه نه چون شکاکه ربطی به عشق وعلاقه نداره کلا رخواهش میکنم راهنماییم کنید چیکارکنم؟لطفاهرچه زودترجوابموبدبدممنون میشم

      • شما یه شکست بخاطر اشتباه فکری داشتید و اینبار باید با تجربه بیشتر به سراغ فرد جدید بری پس فرصت رو از خودت نگیر بلکه با سنجش و دید بازتر و مشاوره قبل از ازدواج تمام جوانب رو بسنج و با اطمینان بالاتری تصمیم بگیر ضمن اینکه برای تغییر و بهبود دیدگاه زندگی مشترک باید با مشاور و روانشناس مشورت کنی

  • سلام یه دختر ۱۴ سالمه نتیجه آزمون افسردگی خفیف و خب توصیه هم شده که پیش روان پزشک باید برم اما میترسم مامانم و بابام بهم بخندن و بگن که دارم الکی میگم و یا تست الکی بوده و از طرفی هم میترسم اگر پیش روان پزشک برم بعدا خواهرم من و مسخره کنه و تحقیر بشم
    میدونم که افسردگی خفیف این حرف ها رو نداره اما خب ترسی هست که دارم لطفا اگر حرفی هست که بتونه ارومم بکنه رو بهم بگید ممنون میشم

    • سلام
      در این مرحله اصلا نیازی به روانپزشک نیست. دلیلی ندارد که حرفی از افسردگی به میان بیاورید. می‌توانید اینجور بگویید که حس می‌کنید نیاز دارید با کسی صحبت کنید و ترجیح می‌دهید آن فرد یک روانشناس باشد تا بتواند دقیق‌تر و عمیق‌تر صحبت‌های شما را تحلیل و راهنمایی کند. همچنین از آنها بخواهید در پیدا کردن یک روانشناس مجرب کمکتان کنند.

  • سلام.نتیجه ی تست نوشته افسردگی شدید.من حتی تو تایم های خوشحالی هم درد زیادی رو حس میکنم.نمرم توی آزمون بک که جای دیگه ای دادم۶۳ بود.درد یه چیز عجین شدست با من.تقریبا همیشه میخوام نشون بدم حالم خوبه و قوی میمونم.به خاطر همین هر بار هم که به خانوادم گفتم برم پیش یک روانشناس به شوخی گرفتن و مخالفت کردن.چند بار مشکلاتم و با روانشناس های انلاین در میون گذاشتم و تقریبا جواب همشون مراجعه به روانپزشک و درمان دارویی بود.نمیگم نمیخواب خوب شم.اتفاقا دوست دارم من هم مثه خیلی ها کمتر درد بکشم و بتونم معنی لذت بردن از زندگی رو بفهمم.از پارسال دچار مشکلات عصبی هم شدم.و اونقدر گاهی شدید میشه که من بی اراده دست چپم به مدت ۱:۳۰ دقیقه میلرزه.یا توهم میزنم زمین داره میلرزه .و تا وقتی به چراغ نگاه نکنم نمیفهمم من دارم میلرزم یا زمین.در آخر میخوام بگم چجوری به خانوادم بفهمونم حالم بده تا تصمیم جدی برام بگیرن؟!

    • سلام
      چه اصراری هست که حتما به خانواده بفهمانید که نیاز به کمک جدی دارید؟ همین که خودتان می‌دانید کافی‌ست.
      پیشنهاد می‌شود اول به روانشناس مراجعه نمایید تا ایشان با بررسی‌هایی که انجام می‌دهند اختلال شما را تشخیص داده، سپس در صورت لزوم جهت دریافت دارو به روان‌پزشک مراجعه نمایید.

  • سلام.من 22 سالمه..ترنس اف تو ام…خانوادم راضی به عمل کردنم نمیشه..چن بار تو درسم شکست خوردم..ادم شکاکی شدم و نمیتونم اروم باشم…همش تو خونه ام….واقعا دیگه سخته برام زندگی….افسردگیم شدید بود

    • سلام
      افسردگی در شما با توجه به شرایط جامعه‌ی ما چیز غیر طبیعی نیست. اولویت اول در شما حل و فصل کردن هویت جنسی شما است. به نظر می‌رسد با حل شدن این موضوع دیگر موضوعاتی که به آن اشاره کردید خود به خود حل شوند.

  • سلام..من تست رو انجام دادم و دست خط شما برام اومد که افسردگی شدید .‌.چند روز پیش استاد دانشگاهم متوجه شد و گفت مشخص فشار عصبی روته ..من چه از لحاظ خانوادگی و چه فردی یدترین اتفاق هارو تجربه کردم …چند وقت که احساس میکنم دیگه کسی منو نمیبینه حتی دیگه حالمو نمیفهمه ..پدر و مادرم منو به اینجا رسوندن‌..پوچ پوچم‌

    • با شرایطی که توصیف کردید، بهتر است هرچه زودتر با یک روانشناس صحبت کنید تا راهکارهای لازم برای برون‌رفت از این فشارها را به شما ارایه نمایند.

  • واقعا سخته پیش مشاور رفتن
    کل پول و حقوق ات رو میدی بعد از چند جلسه میفهمی روانشناسه خوب نیست باید بری یکی دیگه ..
    اخه ادم یک عمر زندگی نکبت بار اش رو چطوری توی چند ساعت به یکی بگه که بتونه درست متوجه بشه و درک کنه؟! و قضاوت پیش فرض نکنه!
    برای من نوشته ممکنه افسردگی شدید بگیری ! راستش خب دارم خیلی وقت هست افسرده ام. ولی راه گذروندن تایم ام رو بلدم! سفر میرم ایرانگردی جهانگردی .. الان یکی میاد میگه پولی که به این کارا میدی بده مشاور! باید در جواب بگم دوست عزیز مدل سفر های من خیلی کم هزینه است. هزینه ده روز جنوب گردی من شد نصف ویزیت مشاور !
    دارو هم یک تایم خوردم یکخورده تمرکزم رو برده بالا ولی در کل .. نمیدونم دیگه فکر کنم تا زمانی که بتونم زمانم رو بگذرونم خب همینطور رو محور ایکس روی مرز میگذره . اما اگه دیگه نتونم زمان ام رو بگذرونم .. احتمالا دیگه نباشم.

    • با یک پرس و جو از دوستان و آشنایان و یا گشتن در اینترنت می‌توان یک روانشناس باتجربه در هر منطقه‌ای که باشیم پیدا کنیم. البته هزینه جلسات آنقدر زیاد نیست که لازم باشه کل حقوق خرج بشود.
      اشاره کردید که تحت درمان بوده‌اید و نتیجه هم گرفته‌اید. چرا درمان را ارائه ندادید؟
      اینکه میگویید “راه گذروندن تایم ام رو بلدم!” مانند این است که دستمان شکسته باشد و برای اینکه درد را حس نکنیم از مسکن استفاده نماییم. سفر رفتن‌هایی که به آن اشاره کردید می‌تواند حکم آن مسکن‌ها را داشته باشد که اگر روزی در دسترس نباشد و درد خودش را نشان دهد چاره می‌شود ” احتمالا دیگه نباشم.”
      بهتر است دوباره درمان را پیگیری نمایید و مشکل را از ریشه حل نمایید.
      به گمانم سفرها و ایران‌گردی‌ها با دست سالم جذاب‌تر و دلنشین‌تر شوند.

  • سلام . من هفده سالمه و تو این تست به من شماره ندادید دست خط خودتون بود که گفت افسردگی شدید دارم . دکتر من از خودم میترسم دارم تمام تلاشمو میکنم که کم نیارم ولی نمیکشم . بخدا دیگه نمیکشم . نمیخوام برم مشاوره چون تواناییشو ندارم میخوام خودم خودمو خوب کنم ولی از طرفی هم نمیخوام خوب بشم . نمیدونم باید چیکار کنم

    • سلام
      شما در شرایطی نیستید که بتوانید به تنهایی به خودتان کمک کنید و حتما نیاز دارید کسی دست شما را گرفته و مدتی کمکتان کند و پس از آن دوباره روی پای خود بایستید.
      برای اینکار می‌توانید از مشاور مدرسه کمک بگیرید یا با شماره 1408 تماس بگیرید تا افراد دارای صلاحیت به شما کمک کنند.

  • سلام آقای نامدار
    من آزمون رو دادم ونتیجه این بود که افسردگی خفیفی دارم. درحقیقت افسردگی بدتری هم داشتم که با تغذیه و خواب و دریافت کافی نورخورشید سعی کردم که حل شود. در واقع من دوره های بدتری هم داشتم. اما من برخلاف بسیاری از افراد واقعا خواهان حل مشکل هستم و می خوام که این مسئله رو ریشه ای حل کنم. علاوه بر این فکر میکنم در گذشته هراس اجتماعی داشتم و اکنون نیز زمینه های از خشم و اضطراب ، شک و سوظن رو در مسایلی می بینم. اما چگونه واقعا ریشه افسردگی خشم یا اگر اضطراب یا احیانا سوظنی دارم را کشف کنم. در صورت کشف چگونه با مشکل برخورد کنم؟
    با تشکر

    • سلام
      نشانه‌هایی که به آنها اشاره می‌کنید هرکدام آنها می‌تواند خبر از مشکل مختلفی بدهند.
      نکته خوب ماجرا اینجاست که شما باور دارید مسایلی در شما وجود دارند که باید آنها را حل کنید و اعتقادتان به درمان شدن تا آنجاست که می‌خواهید از ریشه آن را از بین ببرید. همین که این قصد و جدیت را دارید، نصف راه درمان را پیش رفته‌اید.
      به شما توصیه می‌شود به یک روانشناس مراجعه نمایید و اجازه دهید که او مشکلات را پیدا کرده و راهکارهای لازم را به شما ارایه دهد.

  • شاید بهتره برای اینکه دیگه حسی بدی نداشته باشی دیگه هیچی حس نکنی
    اینده ای وجود نداره هیچی عوض نمیشه

    • معمولا افرادی که دچار افسردگی هستند، همچین دیدگاه‌های ناامید کننده و سیاهی درباره‌ی حال و آینده دارند. البته ماهیت افسردگی اینگونه است که امید را که موتورِ پر قدرتِ حرکتِ رو به جلوی زندگی است را از کار انداخته، سیاهی و تباهی را به فرد تلقین کرده و چون فرد منفعل شده است و حرکتی از خود نمی‌تواند نشان دهد، واقعیت را به اجبار اینگونه می‌بیند و می‌پذیرد که او قربانی‌ای بیش نیست و هیچ روشنی و نوری هرگز پدیدار نخواهد شد.
      مثال نقض اینگونه تفکر را در زندگی بسیاری از افراد مشهور و مهم و تاثیرگذار می‌توان دید. افرادی که در بدترین موقعیت‌ها و شرایط به دنیا آمدن و بزرگ شدن و زندگی کردن، اما اسیر ناامیدی نشدند و الگوهایی شدند که اکنون می‌توانیم آنها را مثال بزنیم.

  • افسردگی شدید دارم):
    من مشکلی ندارم اصلا فقط زیادی خستم حال ندارم کاری انجام بدم فقط دلم میخواد یه گوشه بشینم و تو حال خودم باشم بیشترم معتاد گوشیم تنها چیزی ک اذیتم میکنه همین بی حالی و خستگی دائمیه و یکمم نسبت به ظاهرم حساسم ک از وقتی یادم میاد این حسو داشتم

    • یکی از دلایل اینکه شاید به افسردگی دچار شده‌اید، می‌تواند همین موضوع حساسیت به ظاهر باشد که شما را وارد یک چرخه معیوب فکری نموده که نتیجه آن گوشه‌گیری و انزوا و… شده است.
      با مراجعه به روانشناس و بررسی فرایندهای فکری و رفتاری‌تان و اصلاح آنها می‌توانید زندگی قابل قبول‌تری برای خود بسازید.

  • من یه دختری رو دوست داشتم ولی نشد که مال هم بشیم. الانم افسردگی شدید دارم. همش تو فکرشم. دارم دق می کنم. یه روانشناس چه کاری می تونه برای من بکنه ؟؟؟ می خواد بگه عزیزم برو تفریح و گردش تا فراموشش کنی ؟ میرم تفریح و گردش بدتر میشم. می خواد بگه عزیزم آینده قشنگی می تونه پیش روت باشه ؟ یا اینکه تکنیک خاصی وجود داره که چنین آدمی یه ذره آروم شه ؟ اگه واقعا تکنیکی هست لطفا همین جا اشاره کوچکی بکنید. چون گوشم از این حرفا پره.

    • اشاره نکردید که چه مدت در رابطه بوده‌اید و اینکه چه مدت از جدایی‌تان می‌گذرد. اما حس افسردگی شدید و ناراحتی و واکنش‌های هیجانی منفی، پس از تمام شدن یک رابطه عاطفی کاملا طبیعی است. مانند زمانی که عزیزی را از دست می‌دهیم. مراحل گذر از شکست عاطفی بسیار شبیه به مراحل سوگواری است.
      شما دوست عزیزم هم این حق را دارید که غصه بخورید، مدام به رابطه از دست رفته فکر کنید و از این بابت اشک بریزید و از زندگی بیزار باشید.
      اما اگر این فرایند به مدت طولانی ادامه پیدا کرد، دیگر طبیعی نیست و باید فکری برایش کنید.
      این نوشته هم شما را با مراحلی که در آن هستید یا پشت سر خواهید گذاشت، آشنا خواهد کرد: https://mnamdar.com/%da%a9%d9%86%d8%a7%d8%b1-%d8%a2%d9%85%d8%af%d9%86-%d8%a8%d8%a7-%d8%b4%da%a9%d8%b3%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87/

  • من ادم مغروریم همیشه سعی کردم تو زندگیم بجنگم و هیچوقت کم نیارم ولی تازگیا حس میکنم ک دیگ نمیتونم… خسته شدم قبلنا میخواستم دنیا رو تغییر بدم ولی الان هیچ انگیزه ای براش ندارم حتی دیگ تازگیا اعتقادمو ب خدا هم از دست دادم حس میکنم مارو نمیبینه دیگ نمیدونم چیکار کنم فقط دوس دارم زودتر بمیرم

    • جنگیدن آدم را خسته و فرسوده می‌کند. قرار نیست در زندگی همیشه پیروز میدان بود. همچنین صرف جنگیدن تنها راه رسیدن به خواسته‌ها و آرزوها نیست.
      به نظر می‌رسد مهارت‌های ارتباطی و حل مساله را بیاموزید تا بتواند با مسایل بهتر کنار بیایید.

  • سلام.جواب تستم افسردگی شدید شده .شب ها اینقدر دیگه اضطراب دارم قفسه سینه ام درد میگیره همش میگم شاید ایست قلبی به دست بده بمیرم.از آینده خیلی ترس دارم به گذشته هم فکر می کنم دلتنگ میشم که چه دوران خوبی بود الانم خدارو شکر همه چیز خوبه.ولی هیچ امیدی ندارم ۲۶سالمه به نظر شما رونشناس برم یا روانپزشک.میدونم روانکاری واسم بی فایده هم هست.راهنمایی کنید ممنون.

    • سلام
      علایمی که به آنها اشاره می‌کنین نیاز هرچه زودتر شما را به درمان نشان می‌دهند. اول از همه به روانشناس مراجعه نمایید. در صورت نیاز به دارو درمانی ایشان شما را به روانپزشک معرفی خواهند کرد.

  • سلام. راستش اصن باورم نمیشه منی ک معروف بودم به پرانرژی بودن یروز تست افسردگی بدم. دلیلشم بنظرم ادمای اطرافمن. هرچقدر سعی میکنم بجینگم و دوباره روحیه مو بدست بیارم بازم بلاخره یکی تحقیرم میکنه با عزت نفسمو ازم میگیره مخصوصا خانواده ک بامحدود کردنم دارن بدترش میکنن. من اتفاقا خیلی از معاشرت باادما لذت میبرم ولی انگار به هردری میزنم ک یکم زندگیم تغییر کنه بازم هرروزم مثل روز قبله، تلویزیون گوشی و دوباره روز بعد همون، چیکار کنم😔

    • سلام
      هرکسی می‌تونه تست افسردگی بده و اینکه حتی مبتلا به این اختلال بشه و این موضوع چیز عجیبی نیست.
      اینکه مشکلاتی توی زندگی باشه طبیعی اما مهم اینه که ما بلد باشیم چطور با مشکلات روبرو بشیم.
      سعی کن معاشرت با آدم‌های مناسب رو بیشتر کنی و اینکه وقتت رو به شکل بهتری بگذرونی تا از چرخه تلویزیون و گوشی بیرون بیای. کار مفید هرچقدر هم که کوچیک باشه می‌تونه حال آدم رو عوض کنه و باعث بشه انرژی بگیریم و شاد باشیم.

  • سلام.بعد از تستی که انجام شد متوجه شدم که افسردگی شدید دارم.این رو خودم حس میکردم .هرچه سعی کردم به روانشناس مراجعه کنم با مخالفت خانواده مواجه شدم.حس میکنم توی یه قفس زندانی شدم..مجردم و از تشکیل زندگی مشترک بسیار میترسم و نمیخوام فرد دیگه ای با رفتار ها و افسردگیم به دردسر بندازم..راهنمایی کنید که چطور خانواده رو راضی کنم.دیگه تحمل ندارم.

    • سلام
      چیزی که واضح است، این است که شما به کمک حرفه‌ای نیاز دارید. به خانواده بگویید موضوعاتی در ذهن شما است که شما را درگیر کرده کرده و فکر شما را به خودشان مشغول کرده. بگویید حس میکنید یک جای کار میلنگد و دقیقا نمیدانید مشکل چیست و نیاز دارید با کسی که دانش و علم کافی در این زمینه را دارد مشورت کنید. اگر باز هم راضی نشدند، خودتان دست به کار شوید و جلسات درمانی را شروع کنید.

  • من دانش اموز فرزانگان و یه کنکوری رشته تجربی ام. خصوصا این اواخر حتی دیگه درس هم نمی تونم بخونم یه وقتایی تست میدم میشه افسردگی حاد یا یه وقتایی هم خفیف. من اگه قبلا 2 ساعت میخوندم اندازه 4 ساعت بقیه بود الان اگه 2 ساعت بشینم پای کتاب کلا نیم ساعتشم برام مفید نیست توانایی تمرکزم رو روی درس تقریبا از دست دادم قبلا که مدرسه میرفتم حالم بهتر بود اما الان که حدود سه ماه میشه که مدرسه نمیرم بدتر هم شدم. راهی ندارید که حداقل این 2 هفته باقی مونده تا کنکور بتونم خودمو جمع کنم

    • اینکه جواب آزمون‌ها گاهی افسردگی حاد هست و گاهی خفیف مربوط به خلق و احساس شما در لحظه آزمون دادن دارد.
      از آنجایی که کنکوری هستید و زمان آزمون نزدیک است، دلیل جواب مختلف آزمون‌ها و این شرایطی که در حال تجربه هستید به احتمال زیاد اضطراب است.
      به مشاور مدرسه،پشتیبان یا یک مشاور مراجعه کنید و از او بخواهید تکنیک‌های کنترل اضطراب را به شما آموزش دهد.

  • سلام.
    نتیجه ازمون نوشته شده افسردگی قابل بررسی
    البته من درحال حاضر حدود 5ماه هست که دارم داروی ضدافسردگی مصرف میکنم. تا دوماه قبل حالم بهتر بود اما الان حالم خوب نیست. من سابقه دو یا 3 دوره افسردگی دارم. تا حالا در مجموع حدود 6 سال دارو مصرف کردم. دیگه دارم از بهبودی کامل خودم ناامید میشم. شاید بیش از 350 جلسه رواندرمانی داشتم. اما جه سود…بی تاثیر نبود اما تاثیرش کوتاه مدت بود. دیگه دو ساله که برای رواندرمانی هزینه نمیکنم.خسته ام. من کارشناسی ارشد ریاضی دارم. و الان هم دارم کارشناسی ارشد مشاوره میخونم. فکر میکردم رشته جدید حالم رو بهتر میکنه چون دوست داشتم به ادمهایی مثل خودم کمک کنم اما وقتی علایم افسردگی عود میکنه دیگه مردم اطرافم هیچ اهمیتی برام ندارن که بخوام بهشون کمک کنم. حتی ازشون بیزار هم میشم.
    من خسته ام از این زندگی. خسته ام.

    • سلام
      دوست عزیز شما که اینهمه توانایی موفقیت داری و تونستی دو تا فوق لیسانس بگیری به نظرم توانایی تغییر افکارت رو هم داری با روانشناس در این مورد و تواناییهات مشاوره کن و حتما مشاور خوبی انتخاب کن

  • سلام من پونزده سالم بیشتر نیست هر جا تست افسردگی میدم میگه افسردگی شدید دارین واقعا نگرانم همش دنبال خودکشی ام دست خودم نیست هیشکی رو ندارم باهاش درد دل کنم زندگی برام بی معنی شده نیاز به کمک دارم ولی هیشکی کمکم نمیکنه کسی منو پیش روانشناس نمیبره خواهشا به دادم برسید

    • سلام
      از روانشناس مدرسه کمک بگیر، یا اگه مدرسه روانشناس نداره با معلم یا بزرگتری که باهاش راحتی می‌تونی صحبت کنی و ازشون بخوای که به حرف و درد دل‌ت گوش بدن.
      با پدر و ماردت یا برادر و خواهر بزرگتر حرف بزن و از نگرانی‌هات بهشون بگو و ازشون بخواه که تو پیدا کردن یه روانشناس بهت کمک کنن.
      اگر اینا چاره ساز نشد، یکسری مراکز نیروی انتظامی هستن که خدمات مشاوره رایگان دارن که خودت میتونی بهشون مراجعه کنی و ازشون کمک بخوای.
      مراقب خودت باش

  • تازگیا افسرده شدم.اصل اصلش این بود که وقتی تست افسردگیو آنلاین میدی اگه نتیجت مثبت بود یه دستی ، کله ای ، چیزی از تو صفحه نمایشگر بیاد بیرون و شروع کنه به حرف زدن باهات و درمان کردنت . وگرنه اینکه اون زیر مینویسه “شما افسردگی حاد دارید و سریعا به یه متخصص مراجعه کنید” که واسه آدم افسرده نشد نون و آب . آدمی که افسردگی حاد داره اگه حال داشت پیش متخصص بره بجاش پنجره رو وا میکرد ، گلدونا رو آب میداد ، سلام همسایه رو جواب میداد و دیگه افسرده نمیشد . دیگه وقت شنا مثه یه دست و پا چلفتی تو مسیر دهن کوسه نمی افتاد که . بجای اینکه افسرده باشه آماده خبر راوی میشد .چرا غم و غصه رو واسه فردا نذاریم؟!…نشد آقا این رسم تست گیری نشد ! اصن بیا لفظ قلم صحبت کنیم آقای محترم!:شما می دانی که این نمایش پوچ و تو خالی است ! آقای محترم من میدانم دقیقا چم شده است!من میدانم!من همیشه کوتاه می آیم!تقصیر هارا گردن میگیرم که خانه آرام باشد!مادر آرام باشد!پدر آرام باشد!معشوقه خیالی آرام باشد! دوست و دشمن آرام باشند!جهان آرام باشد!آنقدر لبخند زده ام که دهانم کش آمده ! آنقدر لبخند زده ام که دو خط مورب در کنار لب هایم حکاکی شده است .پرانتز باز،حرف های فرو خورده،پرانتز بسته!من شب بخیر گفتن را دوست دارم ! وقتی بعد از غذا فراموش میکنم از آشپز تشکر کنم، حالم گرفته میشود!دلم میخواهد آخر کلاس ها همیشه به معلم خسته نباشید بگویم!وقتی از تاکسی پیاده میشوم، به راننده میگویم روز خوبی داشته باشید!واقعا از ته دلم میخواهم که روز خوبی داشته باشد!من آدم خوبی هستم!من آدم خوبی هستم!سعی میکنم شیر آبی را که چکه میکند سفت تر ببندم!چراغ ها را پشت سرم خاموش کنم و بد جنس نباشم!من آدم خوبی هستم!به بچه ها لبخند میزنم!به درد و دل بزرگتر ها گوش میدهم!از حمل و نقل عمومی استفاده میکنم تا هوا کمتر آلوده شود!من خوبم!من خوبم!اما دلم قرص نیست!من خوبم اما یک جای این خوب بودن میلنگد!من آدم خوبی هستم!به بچه ها لبخند میزنم،به درد و دل بزرگتر ها گوش میدهم،از حمل و نقل عمومی استفاده میکنم تا هوا کمتر آلوده شود!من خوبم اما دلم قرص نیست!من خوبم اما یک جای این خوب بودن میلنگد!هرچه جلوتر می رویم سکوتی عجیب مرا فرا میگیرد!من از این سکوت مبهم میترسم!یک چیزی نیست ! یک جای کار میلنگد

    • سلام
      دوست خوبم درست میگی اما مشکل اینجاست که تا حرکت نکنی چیزی درست نمیشه همینکه تلاش کردی و رفتی دنبال تست این خودش پیشرفته و برای کمک خودت باید حتما خودت به خودت در مرحله اول کمک کنی و مرحله بعدی کمک دیگران و یا کمک حرفه ای به توست
      تو نویسنده خوبی هستی و از تواناییهات استفاده کن و میتونستی با این تواناییت مشکلاتتو کمتر کنی گاهی ندشتن بهتر از صحبت کردنه اما توصیه میکنم به روانشناس مراجعه کن تا کلا حالت تغییر کنه

  • سلام دکتر تست افسردگی من نتیجه ی بدی داشت و من دانش اموز مدرسه نمونه دولتی ام من با کاهش شدید معدل روبرو شدم و توانایی خواندن درس و تمرکز را از دست داده ام و دائم تحت فشار خانواده برای کسب معدل پایین شده ام دیگر امید به زندگی ندارم باسپاس

    • سلام
      احتمالا مشکل شما بیشتر استرس باشد. با مشاور مدرسه مشورت کن و از او بخواه که تکنیک‌هایی برای کنترل اضطراب به شما آموزش دهد.

  • سلام من تا حالا زیاد دکتر رفتم اما نتیجه نگرفتم دکتر اگه میشه یه قرص ضد افسردگی و نحوه مصرف و تایم مصرفشو لطف کنید بگید من هجده سالمه از چهارده سالگی شبها نتونستم بخوابم و صبحا تا عصر میخوابم وبحاطر همین مسعله ترک تحصیل کردم چونکه دیگه توانشو نداشتم

    • سلام
      درمان افسردگی صرفا درمیان دارویی نیست. درمان وقتی بیشترین اثر را خواهد داشت که روان‌درمانی و دارودرمانی با هم صورت بگیرد.
      تجویز دارو در حیطه روانپزشکی است و روانپزشک باید نوع و دوز دارو را با توجه به خصوصیات فرد مراجعه کننده تجویز نماید.
      پیشنهاد میکنم اگر قصد بهبودی دارید، اول به یک روانشناس مراجعه نمایید. در صورت نیاز به دارو ایشان شما را به روانپزشک معرفی خواهند نمود. رواندرمانی را مرتب ادامه دهید تا به حد طبیعی برسید.
      همچنین در باره اینکه هدفتان از درمان چیست و چه نتیجه ای را میخواهید، در اولین جلسه با درمانگر خود صحبت کنید تا به تعریف واحدی از معنی درمان برسید.

  • سلام….منم تست افسردگی دادم 36بود افسردگی شدید دارم وعاشق ی اقایی شدم ومتاهل هستم و زندگی بدون اون بی معناس

    • سلام
      اولویت اول درباره شما علاقه‌مندی شما به شخصی تازه است در صورتی که متاهل هستید. اول باید این موضوع مهم را حل و فصل نمایید. از مدت ازدواج و همچنین مدت آشنایی با فرد تازه صحبتی نکردید. اما پیشنهاد میکنم هرچه زودتر با مراجعه به یک روانشناس یا مشاور خانواده این موضوع را پیگیری نمایید.

  • سلام خسته نباشید.
    نتیجه ازمون من افسردگی شدید بود. تست جالبی یود و تقریبا درست من گاهی اوقات بشدت احساس ناراحتی میکنم تا حدی که اگه یه سری اعتقادات شخصی خودم نبود تا الان ده باری خودمو کشته بودم. خودمم میدونم ناراحتی هام چیزای خیلی الکی هست ولی نمیتونم کنترلش کنم از جمع فراری هستم حتی تو جمع خانواده هم خیلی کم میرم و نود و هشت درصد مواقع ترجیح میدم توی اتاقم باشم خیلی وقتا هم احساس سنگینی و درد توی قفسه سینه دارم که به تشخیص دکتر برای استرس بوده . خیلی وقته که خیلی کم میخندم و همه ی خنده هام اجباری شدن و جدیدا هیچ امیدی به زندگی ندارم و انگار هدفمو برای زندگی کردن گم کردم همه چیز به نظرم بیهوده میاد از این احساس هایی که دارم خسته شدم حتی نمیدونم از چی اینقدر دلم گرفته یا چرا تو این سن باید تا این حد احساس نا امیدی و پوچی داشته باشم درحالی که باید شادترین ادم رو زمین باشم چند باری قصد داشتم به مشاور مراجعه کنم ولی با مراجعه به روانشناس هم مشکل دارم نمیدونم چیکار باید کنم تا به زندگی امیدوار بشم دوست دارم خنده هام واقعی و از ته دل باشه .

    • سلام
      نشانه‌های اضطراب را در جمله‌های شما قابل مشاهده است و همچنین کمبود اعتماد به نفس. درد قفسه سینه همان طور که دکتر هم گفتن می‌تواند دلیلش فشارهای روانی و روحی باشد.
      نکته مثبت آنجاست که نیاز به درمان و بهبود را در خودتان حس میکنید. لطفا به یک روانشناس خوب مراجعه نمایید تا با آموزش و تمرین مهارت‌های تازه، زندگی بهتری برای خودتان بسازید.

  • این تست لعنتی تا چه حد می تونه درست باشه ؟ آخه افسردگی شدید ؟ من یه ادم سالمم فقط اطرافیان مجبورم می کنن که به کارای احمقانه مث مو شونه کردن یا خرید کردن و حمام کردن تن بدم می دونید من خیلی مطنئن نیستم افسرده باشم شاید بیش از حد تنبل یا بی انگیزم به هر حال از سرزنش های دیگران خسته شدم و ترجیحم اینه که افسرده نباشم چون همین دیگران مطمئنا منو برای پیش روان پزشک رفتنم سرزنش می کنن یا مخالفت می کنن تا حالا یه بار برای مشکل وسواس فکریم به مشاور مراجعه کردم که پیشنهاد موکدش مراجعه به روان پزشک و مصرف دارو بود منم اهمیتی ندادم چون چاره ای ندارم بدون اطلاع پدرم رفته بودم و می دونم ک مخالفه چون کوچیک تر که بودم مادرم من رو پیش روانپزشک برد و پزشگم دارو تجویز کرد که به لطف پدرم اکثرش رفت توی سطل آشغال به هر حال این که این تست چنین چیزی بهم بگه برام مث کابوسه چون دیگران هم توقعات بالایی دارن هم دارو مصرف کردنو ننگ و آر می دونن تروخدا به من بگین ک این تست اصلا معتبر نیست و این رفتارای من ناشی از تنبلی و بی انگیزگی موقتیه : (

    • شما تشخیص وسواس فکری گرفته اید و درمان خود را کامل نکردید. خود این اختلال می‌تواند به بروز نشانه‌های افسردگی منجر شود. پیشنهاد می‌شود به روان‌پزشک مراجعه کنید و هرچه زودتر مصرف دارو را شروع کنید.
      مطمئن باشید مصرف دارویی که باعث بهبود حال و عوض شدن زندگی شود ننگ و عار نیست، بلکه اگر از ترس قضاوت دیگران چنین موهبتی را از خود دریغ کنیم یک اشتباه بسیار بزرگ است. در ضمن چندان نیاز نیست که همه بدانند که ما چه مصرف می‌کنیم!

  • سلام
    من امشب خیلی داغونم
    ینی هر هشب همینم ولی امشب دیگه مثه یه ادم فلج شدم که هیچ حسی نداره…
    چند وقتیم هست که علائم ام اس رو دارم ،،یه دوستی بهم گفت که حتما برم دکتر تا چکاپ بشم
    ولی طبق معمول وقتی به مادرم گفتم که برام از یه دکتر متخصص مغز و اعصاب نوبت بگیره چون این علائم رو دارم،هیچ اهمیتی نداد و فقط یه ” عع؟!” ساده گفت…
    من دارم دیواونه میشم دارم درد مبکشم تو سرم پر از صذاست احساس میکنم دارن با ناخون روی در و دیوار دارن میکشن
    پیش دکتر قلب که رفتم و نوار قلب گرفت ازم له برادرم گغت که حتما ببرینش پیش روانپزشک،،ولی ازون روز یه ساایه که گذشته ولی اهمیت ندادن،،ینی اصن نمیفهمن که من حالم بده
    امشب تو چند تا سایت رفتم و تست افسردگی دادم همش بین48تا50بود
    من دارم میمیرم تروخدا التماس میکنم یکی کمکم کنه

    • سلام
      اینکه تو دچار افسردگی هستی درسته اما ام اس تشخیصش مراحل مختلف داره که باید بررسی بهتر بشه اما رفتن پیش روانپزشک و دارودرمانی میتونه بهت کمک کنه و روانشناس میتونه با شنیدن افکار و حرفهات بهت کمک کنه
      میتونی ورزش رو شروع کنی و سریعتر به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنی

  • نوشته افسردگی شدید…خودمم حس میکردم افسده باشم ولی ن شدید…
    تک فرزندم..همیشه تنها بودم…از بچگی ارتباط برقرار گردن با ادما واسم سخت بود..توی این ۲۲ سال فقط ۲_۳ تا دوست داشتم…ک اونم شاید اسمن خیلی خوب باهم باشیم ولی عملا ن…همیشه تنهایی شدیدی رو حس میکردم… با پسری دوست شدم توی دانشگا ک شاید این خلا پر شه..ولی بازم نشد..نیست اصلا…همش کار داره..سرش شلوعه..میگم بهش هم میگه تو شرایط منو میدونی..واسه هنه وقت داره ولی نوبت من میشه کار داره…
    خودش هیچوقت تلاشی نمیکنه ک ببینه من چمه…نمیپرسه..بعد اعتراض میکنه ک چرا منو مثل بقیه میبینی با من حرف نمیزنی…وقتی خودت هیچ علاقه ای نشون نمیدی خوب من پی بگم اخه..‌میگه دوسم دارم…نکه حس نکنم ولی دوس داشتن تنها بدرد من نمیخوره…نمیتونم نبودنش رو تحمل کنم ن اینجوری بودنش رو…
    خیلی تنهام و خیلی نا امید از همه چی…. هر شب میگم کاش صب پا نشم..اگه بخاطر اعتقاداتم نبود خیلی وقت پیش خودمو نابود کرده بودم…
    نیاز ب روانشناس دارم ولی توی شهرمون روانشناس یا حتی مشاور خوب نیست..نمیدونم چیکار کنم…خیلی اوضاع روحیم بهم ریختس..همیشه همینطوری بوده هاا…ولی یه وقتایی مثل الان بیشتر میشه..

    • سلام
      یکی دلایلی که باعث شده نشانه‌های افسردگی رو در خودت ببینی، رابطه‌ات می‌تونه باشه. حل و فصل کردن این موضوع می‌تونه کمک بزرگی به بهتر شدن حالت بکنه.
      اینکه تک‌فرزند هستی خودش می‌تونه دلیلی باشه برای سخت بودن ارتباط برقرار کردن با دیگران برات. اما به این معنی نیست همیشه همینجوری خواهی ماند. میتونی مهارت‌های ارتباط با دیگران رو یاد بگیری و دایره دوستات رو بیشتر کنی. کتاب‌های زیادی هم در این باره وجود داره که میتونه کمکت کنن.
      در مورد روانشناس با توجه به مشکلت که چیز عمیقی به نظر نمیاد، روانشناس‌های شهرت احتمالا می‌تونن کمکت کنن. همچنین می‌تونی با مرکز مشاوره آرامش زندگی تماس بگیری و وقت مشاوره تلفنی بگیری. تلفن تماس: 01333120043

  • من بارها تو زمان های مختلف این تست رو انجام دادم، و هربار پاسخ تست افسردگی شدید بود، همچنین من سادیسم ذهنی و مازوخیسم و پارانویید و … رو در خودم شدیدا حس میکنم، من حتی قدرتش رو ندارم که راجبش باکسی صحبت کنم، حتی زورم به خودم نمیرسه تا حضوری پیشتون بیام، من کاملا قدرتم رو از دست دادم، حتی سر انگشتانم رو هم نمیتونم تکون بدم، من مدت هاست که با صدای درونم که من رو به سمت مرگ تشویق میکنه مبارزه کردم، ولی احساس میکنم دیگه توان مقابله ندارم، و به زودی یا به خودم یا به اطرافیانم آسیب میرسونم…من یه آدم وحشتناک و غیرقابل پیش بینی و خطرناکم.حس میکنم باید بستری بشم…من تمام تلاشم رو دارم میکنم که به خودم کمک کنم، ولی متاسفانه احساس میکنم بدنم و ذهنم از من پیذوی نمیکنن، نوشتن این پیام، و حرف زدن ازین طریق تنها قدمیه که میتونم برای بهبودم بردارم، غیراز این من هیچ قدرتی ندارم…

    • مواردی که بهش اشاره کردی می‌توانند نشانه‌هایی جدی باشند. تلاشی که داری می‌کنی برای کمک به خودت خوبه اما کافی نیست.
      پیشنهاد جدی دارم که حتما به یک روانشناس مراجعه کنی و زودتر تحت درمان قرار بگیری تا بتونی روزهای بهتری رو دز زندگی تجربه کنی.

  • حالم از خودم بهم میخوره
    هیچ دوستی ندارم و تنهام
    خسته ام از تنهایی
    بچه ها از من بدشون میاد تو مدرسه همه دوستان با هم بجز من
    واقعا خسته ام

    • سلام
      وقتی کسی حالش از خودش بهم میخوره که اعتماد به نفس نداشته باشه و بداخلاق باشه برای بهتر شدن مهربون شو و خوش اخلاق باش و سعی کن اعتماد به نفس خودتو بالا ببری و با کمک یک مشاور در مدت کوتاهی میتونی مشکلت رو رفع کنی
      خوشحال باشی

  • راستش از حدود نیمه ی دوم سال 93 یه حس متفاوتی اومد توی وجودم احساس کردم ته دلم خالی شده.سعی می کردم آهنگ های شاد گوش بدم ,بخندم, با دوستام شاد باشم اما این حس لعنتی از بین نمیرفت! اون سال ,سال آخر دانشگاهم بود نمیدونم شاید بخاطر بی هدفی بود یا بیکاری نمیدونم دقیق ولی از اون موقع همش احساس بی انگیزگی دارم!اصلا احساسم مثل قبل نیست! من خیلی روحیه ی شادی داشتم اما اصلا نمیتونم الان از ته دل خوشحال باشم بیشتر اوقات دلم میخواد تو خونه تنها باشم و کسی رو نبینم هیچ چیز خوشحالم نمیکنه !

    • سلام
      این حس بخاطر تموم شدن و جدا شدن از یه مسیریه که تو در اون شاد بودی و از دست دادن اون شرایط تو رو میترسونه و این تموم شدن دانشگاه تو رو یاد برگشت به گذشته و خاطرات بد میندازه که میتونی با هدف گذاری مجدد و حتی ورود به دوره بالاتر به خودت و افکارت کمک کنی
      از مسیری که به تنهایی ختم میشه فاصله بگیر و ترسی از تموم شدن نداشته باش بجاش شرایط جدید برای خودت مهیا کن
      اگه میتونی حتما با مشاور و یا روانشناس در ارتباط باش

  • ممنونم قبلا من افسرگی حادی داشتم اما میزان افسردگی ام بهتر شده و سعی دارم هر روز راه جدید و تغییراتی برای خودم ایجاد کنم و سعی در ایجاد زندگی شاد برای خودم و اطرافیانم دارم موفق و پیروز باشید

    • چقدر خوب و عالی. امیدوارم راهی که در پیش گرفته‌اید را روز به روز محکم‌تر و با قدرت‌تر ادامه دهید

  • سلام من حالم اصلا خوب نیس دلم سیاه شده از زندگیم
    مامانم اصلا منو دوست نداره بهم توجه نمیکنه من حتی تو فامیل هم احساس حقارت و بی آبرویی میکنم
    خیلی عصبی ام و آخرین باری ک با خواهر کوچکترم دعوا کردم فحاشی کردمو و اونو بدجور زدم
    من اصلا خودمو نمیبخشم خیلی آدم بدیم همیشه افسرده م و خودمو سرزنش میکنم
    مشکلات خانوادگی زیاد دارم حتی تو دانشگاه هم حوصله رابطه اجتماعی داشتن و تفریح با دوستانو ندارم
    یکیو میخوام که فقط حرفامو بشنوه
    به هیچی امید ندارم
    کاش خدا زودتر منو بکشه دیگه حوصله زندگیو ندارم

    • سلام
      مجموعه ای از افکار و رفتار اشتباه در تو شکل گرفته و تا افکار و رفتارت رو تغییر ندی چیزی درست نمیشه
      افسردگی یعنی تو نتونی امیدی به اینده و زندگی داشته باشی و نتونی از چیزی لذت ببری
      دوست خوبم شرایط همیشه خوب نیست و قرار نیست تو شرایط بد همه رفتارها بد و نهایتا ناامید بشن اگر از خواهرت سوال کنیم که وضعیت در خونتون چطوره احتمالا علیرغم حرفهای خودت خواهد گفت که خواهری دارم که ازش بیزارم و جز کتک زدن و … چیزی رو نمیفهمه پس در یک چرخه باطل گیر کردی و باید از یه جایی کل روشها و رفتارهات رو تغییر بدی و شروعش رو دوستی با خواهرت بزار تا موفقیتهای بعدی رو هم کشف کنی و بتونی از زندگی لذت ببری

  • سلام وقت بخیر ، نتیجه تست بنده افسردگی قابل بررسی و نیاز به درمان بود ، ولی مشکل اصلی من اینه که در کنار پدر و مادرم زندگی میکنم و هر گونه فعالیتی در جهت شاد بودن نهی میشه چون خودشون سعی نمیکنن حالشون رو خوب کنن و مدام اخبار منفی رو دنبال میکنن و من خسته شدم از این شرایط ، ۲۶ سالمه و فکر میکنم وسواس فکری دارم و یا ضد اجتماع هستم دلیلش رو منع والدین از معاشرت و بیرون رفتن با دوستام یا کلاس رفتن میدونم ، والان از مردم گریزان هستم خصوصا اگر مطابق من فکر نکنن و سالم نباشن ولی الان خونواده از من میخواد که با هر فردی باید بتونم معاشرت کنم و با هر فردی باید نشست و برخواست داشت ولی من دنبال ادمای موفق و محترمم و نمیدونم این رو چطور بهشون بگم که وقت من ارزش داره ولی از طرفی دارم از این ور بوم میوفتم و در حال حاضر فقط یه دوست دارم و بیرون هم نمیرم با این دوستم، چون باید شب زود خونه باشم و خیلی مسایل دیگه ، بعضی وقتا به فکر خودکشی میوفتم چون دلم میخواد از اینکه پدرم این همه من رو منع کرد بهشون بفهمونم که نباید اینکارو میکرد و با اینکار ازارش بدم ، مادرم هم هر چی پدرم بگه رو قبول میکنه و حتی باهاشون صحبت نمیکنه که این روش تربیتی غلط بوده و هست … اگر پدرم برای دیگران پدری کرد و در حرفه خودش موفق بوده ، در جایگاه پدر برای من خیلی بی خردی به خرج داده و تمام حرف هایی که ۵ سال پیش از نظرش بد بود الان خوبه و تغییر رویه داده و من موندم و عقده هام و کمبود اعتماد به نفسم که تو این سن که دغدغه هام برای کار و ازدواج و پیشرفت زیاده به این مسئله هم باید بپردازم و علاوه بر اون چون شب و روز اونها رو میبینم و با اونها صحبت میکنم خیلی اعصابم بهم میریزه و کلی زمان رو از دست میدم و تحت فشار روحی شدیدی هستم

    • سلام
      وقتی کسی مشکلات رو میشناسه فقط باید راه عملی رو اجرا کنه نه اینکه بشینه و به مشکلاتش نگاه کنه و خودشو درگیر ناامیدی کنه
      عزیز شما باید کوچکترین راهایی که امکان شاد بودنت رو داره پیدا کنی و برای موفقیتت تلاش کنی مثلا چرا خوب درس نخونی یا خوب ورزش نکنی
      بیرون رفتن و معاشرت دو امر جداگانه اند اما گاهی فوبی اجتماعی میتونه ذهن رو از بودن در جمع دور کنه و به مرور زمان افسردگی و انزوا جاشو بگیره برای بیرون اومدن از این وضعیت از کارهای کوچک شروع کن تا به موفقیتهای کوچک برسی و شادی مجدد بهت برگرده چشیدن طعم شادی امیدی در دلت زنده میکنه و موتور حرکتتو روشن میکنه پدرو مادر هم در زمان موفقیتت نمیتونن جلوی شادیهاتو بگیرن پس با قدرت شروع کن به برنامه ریزیهای دست یافتنی و کوچک و به همشون برس و موفق شو تا موفقیتهای بزرگتر هم از راه برسند خیلی ها از شرایط تو بدتر هستند پس فقط به بهتر از خودت نگاه نکن
      پس شروع کن و شروعت از بیرون رفتن و ازاد شدن افکارت باشه موفق باشی

  • سلام. اول از همه خیلی جالب بود که نتیجه رو با دست خط خودتون دیدم. دوم اینکه نشونه افسردگی نداشتم اصلا 🙂 این خیلی خوبه. فقط اینکه گزینه هاش یکم عجیب بودن … ب هر حال ممونم لطفا بازم تست بذارید. اگه درباره خودکشی هم بذارید ممنون میشم چون پروژه من مربوط به خودکشی هست ^_^ تشکر

  • سلام.منم تست و انجام دادم و نتيجه افسردگي شديد بود.١ساله با كسي ك ٥ سال باهاش دوست بودم ازدواج كردم اما همونطور ك تو دوران دوستي اذيتم ميكرد الان وضع بدتر شده.بي مسؤليتي بي توجهي بي ادبي و تحقير.از زندگي و خونمون متنفرم .هرروز قهر و دعوا و تحديد ب طلاق.بي دليل گرين ميكنم نميتونم جلوي خودمو بگيرم.يهو ب خودم ميام ميبينم دارم ساعتها اشك ميريزم.قدرت تصميم ندارم ميرم خونه يابام اما اونجا هم نميمونم.مسافرت گردش هيچي حالمو خوب نميكنه.تصويري از اينده ندارم انگار تو ٢ سال پيش گير كردم و هيچوقت جلو نميرم.انگار اينده وجود نداره و من فقط الانو ميبينم.

    • سلام
      با توجه به توضیحی که از شرایط زندگی مشترکت دادی اینکه نتیجه تست افسردگی باشه دور از انتظار نیست.
      عجیب که قبل از ازدواج شاهد آزار و اذیت بودی اما باز هم راضی به ازدواج شدی. اولویت اولت باید این باشه تکلیف زندگی مشترکت رو مشخص کنی.
      بهت پیشنهاد می‌کنم به یک مشاور ازدواج مراجعه کنی تا ایشون با بررسی دقیق‌تر بهتون بگه که آیا ادامه زندگی عاقلانه هستش یا نه. اگه نظرشون به ادامه بود، جلسات رو دنبال کنید تا زندگی‌تون به روال عادی برگرده و اگر نه هم کمکتون خواهد کرد تا بعد از جدایی بتونید با شرایط تازه راحت‌تر کنار بیایید.
      اگر در رشت یا تهران هستید می‌تونید با این شماره تماس بگیرید ۰۹۱۰۰۹۱۱۳۹۴ تا از مشاوران مجرب ما وقت مشاوره بگیرید.

  • سلام استاد عزیز، جواب تست من افسردگی قابل بررسی بود. مشکل من مربوط به پسر 15 سالمه که نمیخواد با ما زندگی کنه و با اصرار و تهدید به شهر مادربزرگش کوچ کرده و در حال حاضر روابط خوبی با من و پدرش نداره، از منشیتون وقت گرفتم تا حضوری با شما صحبت کنم مرسی از حضور سبزتوتن

  • میشه لطفا بهم کمک کنین
    من حالم اصلا خوب نیست
    خیلی داغونم به دکت هم مراجعه کردم ولی هر بار وضیعت جسمیم هم بدتر شد و این باعث شد مصرف داروم قطع کنم
    الان ۳ ماه هست ک دچار تنگی نفس شدید سدم
    همه دکتر ها بم گفتن هیچ مشکل جسمی نداری و فقط این مسله بابت مشکلات روحی هست
    دوسال قبل هم تقریبا ب سمت بدنم سر شده بود و با کلی دارو و فیزیو تراپی تونستم درد جسمی از خودم دور کنم
    اما با کوچکترین ناراحتی استرس درد در دست و پا سمت چپم حس میکنم و این دردها منو بیشتر عصبی میکنه و بیستر روحم داغونتر
    ۴سالفبل بخاطر فشار عصبی شدیدی ک تحمل کردم زندگیم عوض شد و هر روز بدتر میشه حالم
    این اوخر چند بار به قصد خودکشی به خودم اسیب رسوندم و این تنها کاری هست ک حس میکنم تو ناراحتی حتی شاید ارومترم کنه
    بارها با تیغ یا قرص سعی کردم به خودم اسیب برسونم و این کارو هم انجام دادم
    از وصعیتی که دارم خسته شدم
    نه جرات مردن دارم نه قدرت زندگی
    بارها به پزشک های مختلف رجوع کردم یا بعد مصرف دارو حال جسمیم بدتر شد مثل الان ک تنگی نفس گرفتم
    و با اصلا راضی نبودم چون حتی انگار وقت واسه شنیدن حرف من ندارن.انگار فقط منتظر نشسن ک دارو تجویز کنن
    دلم میخواد مث ادما اطرافم به زندگی نگاه کنم و حداقل حس لذت داشته باشم
    اما هیچ چیز حالمو عوض نکرده
    خیلی سعی کردم اما نشد
    خیلی خسته ام دیگه توانی در خودم نمیبینم
    من ارشد رسته مهندسی پزشکی و همینطور مدیریت بازرگانی دارم اما با حدود ۲۹ سال سن نه قدرت تمرکز دارم و نه قدرت حفظ در کلمات و اعداد
    حتی این حال اینقدر بهم فشار اورده که تو حرف زدن هم مشکل دارم افکارم روی کلمه درست هست اما کلماتی به استباه به زبان می اورم
    شاید در هر جمله یک کلمه از موضوع خارج هست و اشتباها به زبان میاورم
    هیچ قدرت تمرکزی در خودم نمیبینم
    از لحاظ کاری تقریبا موفق هستم
    اما چون خسته و بی انرژی هستم حتی از کار هم متنفرم و تا جای ک می توانم بیخیال کار میشوم
    میدونم این کار استباه هست
    ولی واقعا هیچ توانی برام نمونده تا جای ک میتونم به خودم فشار میاورم که این حالت تنبلی کنار بزارم اما من فقط مثل یک ماشینی که سوخت تموم کرده و پارو گزاشتن روی پدال گاز تاحذکت کنه خودمو میبینم
    این نظر در ادامه با نظر قبلی بود که توصیف از حالم بیشتر بیان میکنه…😔😔
    من نیاز به به روانکاو خوب در خودم میبینم
    اما نتونسم پیدا کنم
    لطفا پیامتون به پست الکتریکی من بفرستین تا بتونم در اولین فرست جواب شما رو بخونم 🙏

    • سلام
      شما دچار افسردگی شدی و اضطراب بالات باعث رنجت میشن و ترس مشکلات جسمی مثه بیحس شدن بدنت تو رو مضطرب تر میکنه و این دور باطل تو رو به ناامیدی میکشونه
      خوردن قرص خوبه اما کافی نیست و شما بجای روانپزشک باید به روانشناس مراجعه کنی تا علت مشکل و راه حلهاشو بعد از بررسی و شنیدن نکات مهم دوران گذشته بهت بگه تا بتونی از اینهمه درد و رنج فکری بیرون بیای و تو هم بتونی معنی شادی و شاد شدن واقعی رو تجربه کنی ..
      بیحالی و کسل بودنت باید بررسی بشه و دو قطبی بودنت بررسی بشه و یا افکار و باوراای غیرمنطقیت شنیده بشه
      بهتره حتما به یک روانشناس مراجعه کنی و درصورتی که نتونستی روانشناس خوب پیدا کنی با شماره ۰۹۱۰۰۹۱۱۳۹۴ تماس بگیر

  • سلام . تستِ جالبی بود . قراره برم مشاوره که قدرت تصمیم گیریم زیاد بشه و بتونم درست فکر کنم . امیدوارم به نتیجه دلخواهم بعد جلسه مشاوره برسم و دیگه سردرگم نباشم

    • سلام
      خیلی خوبه که قصد پیگیری داری. حتما هدف و نتیجه‌ای که دلخواهت هست رو با مشاورت درمیون بزار.
      موفق باشی

  • سلام آقای نامدار ممنون بابت سایت خوب و آموزندتون ..منم آزمون تست BDI انجام دادم و هیچ نشانه ای از افسردگی در من وجود نداشت ..من دانشجو روانشناسی هستم میخواستم بدونم که شما کارگاه آموزشی بر گزار می کنید؟

    • سلام
      ممنون از توجه و لطف شما
      بله کارگاه‌های تخصصی و عمومی هم در مرکز مشاوره آرامش زندگی برگزار میشه.
      برای اطلاع از زمان و موضوع کارگاه‌ها لطفا کانال تلگرام و صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید.
      تلگرام: https://t.me/imnamdar
      اینستاگرام: http://instagram.com/AramesheZendegi_Counseling

  • سلام خدمت آقای نامدار
    تست خوبی بود.افسردگی دارم و به دکتر مراجعه می کنم.ولی هر بار نیمه کاره درمان رو رها می کنم چون از عوارض داروا بیشتر از افردگی می ترسم.لطفا راهنمایی کنید.
    با تشکر.

    • سلام
      خیلی خوب است که پیگیر درمان هستید. مطمئن باشید اگر مراحل درمان را تحت نظر روانشناس و روانپزشک بگذرانید، عوارض داروا بسیار بسیار کمتر از خود افسردگی خواهند بود.
      کمااینکه با پیشرفت علم داروسازی داروهای مورد مصرف تقریبا بی‌عوارض یا با کمترین عوارض ممکنه می‌باشند. در این باره می‌توانید با روانپزشک خود نیز مشورت نمایید.
      موفق و پایدار باشید

  • سلام
    من 15 سالمه و پاسخ ازمونم هم نشون داد افسردگی شدید دارم
    من دارم با یه پدر دو قطبی زندگی میکنم که من و مادرمو کتک می زنه اولین بار که خود کشی کردم یه زخم عمیق رو دستم ایجاد کردم ولی بعد از یه مدت که مادرم دید باور نکرد که خودکشی کردم من تنهام وحتی تو مدرسه هم دوستی ندارم اون منو پیشه روانشناس نمیبره و فکر میکنه دوغگو هستم من نمیدونم باید چی کار کنم الانم که دارم برای شما می نویسم دارم گریه میکنم لطفا کمکم کنید همه به مادرم گفتن دختر شما افسردگی و اضطراب داره ولی همه چیز رو میندازن گردن من و باور نداره کمکم
    کنید راهی برای نجاتم ندارم لطفا یه راه به من بدید
    من بی صبرانه منتظرم

    • سلام
      گاهی شرایط جوری پیش میره که همه راهها به بن بست میرسه و انگار همه چی بی معنی میشه اما میشه حتی تو اون شرایط با صبوری و امید به روزهای آینده موفق شد و زندگی رو تغییر داد.
      پیشنهاد میکنم اول از همه تمرکزت رو رو درس بزار و جوری موفق شو که همه معلمهات هم بهت افتخار کنن و سعی کن با ورزش رقصیدن تو تنهاییات و گوش دادن به اهنگهای شاد و تکرار جمله من بلاخره موفق میشم شرایطتو کنترل کنی

  • سلام
    من تستو انجام دادم و معلوم شد تو 18سالگی افسردگی شدید دارم
    اما چیزی که منو عذاب میده افسردگی نیست اینه که من سه ساله خودارضایی میکنم و نمیتونم از شرش خلاص شم عذاب وجدان داره منو دیوونه میکنه
    انگار برام عادت شده اصلا نمیتونم کنار بذارمش
    میشه کمکم کنین لطفا؟ راهی وجود داره من بتونم ترکش کنم؟

    • [In reply to Roozbeh]
      سلام
      بهتر بود اگه درباره تکرار دفعاتش هم میگفتی. اما در کل خودارضایی اونقدرهایی که فکر میکنی هم بد نیست. یه کار طبیعی هست که تقریبا تمامی موجودات و حتی کودکان انجامش میدن.
      کور شدن و ضعیف شدن و نازایی و لاغری ووو که به عنوان عوارض خودارضایی بهش اشاره میشه هیچ منبع معتبر و اثبات شده‌ای نداره. پس از این لحاظ خیالت راحت باشه که کاری که انجام میدی کاملا طبیعی هست و تو تنها نیستی!
      نکته مهم درباره تعداد دفعات خودارضایی هست. که اگه بخواد به طور افراطی باشه مثلا سه تا چهار دفعه بلکه بیشتر در روز، اون موقع هست که باید به عنوان یه مشکل بررسی بشه.
      چنتا راه حل هست که میشه به کمک اونها کمتر خودارضایی کرد. مهم ترین نکته اینه که بیکار نباشی. وقتی که فرد برنامه روزانه داشته باشه و فکرش با چیزهای مفید درگیر باشه ذهنش وقت نمیکنه که بره سمت فکرها و تصورات جنسی. پس سعی کن وقت خالی‌ت با باشگاه رفتن، با دوستان بیرون رفتن ووو پر کنی.
      موضوع بعدی تنهایی هست. معمولا در تنهایی هم فکرهای آدم اینور اونور میره. که اگه برنامه روزانه خوبی داشته باشی احتمالا تنها هم نخوای بود

  • سلام نتیجه تست من افسردگی شدید بود.از همه چیز و همه کس بدم میاد ، همش تنهام و حوصله هیچکس رو ندارم . یه چند ماهی میشه که افکار خودکشی دارم ،از این شرایط دیگه خسته شدم.دیگه کوچکترین تصمیمی هم نمیتونم بگیرم.هیچکس درکم نمیکنه ، بهم میگن دیوونه شدی 🙂
    و یک سوال اینکه خودزنی هم از عوارض افسردگیه یا مربوط به مشکل دیگه ای میشه؟؟ چون یه چند ماهی میشه که انجامش میدم 🙂

    • تمامی علایم افسردگی رو دارید و همه نوشته هات نشان از افسردگی قابل ملاحظه تون داره
      برای کمک به خودتون به راهکارهای عملی افسردگی در سایت مراجعه و سریعا از مشاور و روانشناس هم کمک بگیر

  • سلام جناب نامدار وقت بخیر
    من 20 ساله هستم تقریبا با تمام علاقم به کارم و یادگرفتن که گاهی اوقات بدون حس کردن خستگی 18 ساعت رو کار میکردم اما الان که1 ساله سربازم و تمام اون ازادی رو ندارم و عدم وجود این ازادی منو کلافه کرده و کل خوداگاه و ناخوداگاه منو تحت تاثیر گذاشته و نتیجه تست افسردگی من تو سایت شما شد مبتلا به افسردگی شدید!!!
    از 3 ماه پیش رفتار خودم رو زیر نظر گرفتم و حدود 60 نوت از حالت های مختلف رفتاری خودم برداشتم که خلاصه ای از نتیجشو اینجا میزارم
    من در روز گاها تا 6 بار خود ارضایی کرده ام و بشدت احساس گناه در این موضوع دارم
    به قدری بی انگیزه شده ام که نمیتوانم فکر کنم تصمیم ثابت راجب یک موضوع بگیرم
    گاها با مسایلی که مهم نیست و پیش پا افاده هستن بشدت درگیر میشوم و از اونها احساس ناراحتی میکنم و حتی نمیتوانم کاری کنم که به انها فکر نکنم !
    در محیط پادگان بشدت پر اشتها و بی انگیزه میشوم ولیکن در تایم های مرخصی بشدت کم اشتها میشوم
    من توی این مدت چندین بار از خواب پریده ام و بعد از ازخواب پریدن ضربان قلب شدید احساس گرمای شدید و خیس بودن بدن لرزش بدن دست و پا رو مرتب دیده ام ولیکن یک دوبار هم جوری ترسیدم که فکر کردم کلا مرده ام و به هیچ وجه و اختیار نمیتوانستم بدنم را حرکت بدهم و این وضعیت حدود 15-20 دقیقه کاملا محسوس بود
    در اکثر موارد من تمرکز ندارم و نمیتوانم راجب یک مسله فکر کنم و تصمیم گیری ام را کاملا از دست داده ام
    نکته جالبی که توی خودم کشف کردم اینکه من توی محیط های تاریک بهتر تمرکز دارم و حالا اگر یک صدا اروم از خواننده مورد علاقم داخل این محیط باشه و یک قهوه این شرایط کمی بهتر میشه ولی باز هم تمرکز ناپایداری دارم
    موقع رانندگی نمیتوانم خیلی از خطرات رو انلاین درک کنم و با تاخیر متوجه میشم مثلا دیدن ماشین روبرو وقتی که از ته بهش زدم (ماشین رو میبینم ولیکن متوجه خطر برخورد نمیشم )
    قبلا طراحی هایی میکردم که دیگه نیمتونم اونهارو برای کارهای جدیدم تکرار کنم وقتی به کار های قبلیم نگاه میکنم حس میکنم معجزه کردم !
    و گاهی به کاری که مشغول انجام ان هستم به صورت ناگهانی بی علاقه میشوم
    درد ها و تراکنش های ذهنی نا مشخصی دارم اکثر وقتا فکر میکنم ناراحتم ولی دلیلی برای اون نمیتوانم بیارم
    اهل ریسک هایی شدم که خطر ناک هستن مثلا قدم زدن لب پرتگاه و استرس این حرکت رو دوست دارم
    و گاهی حرکت ها و حرف های عجیب غریبی در خواب دارم با بررسی تصویر خودم در هنگام خواب هم چهره ناراحتی به خودم گرفته ام
    و علاقه شدیدی به نوشتن رو کاغذ پیدا کردم در اکثر موارد بخصوص در هنگام نگهابانی دوست دارم حرف هایی رو به صورت نا منظم و قاطی روی کاغذ بنویسم و گاهی دوست هم دوست دارم اون کاغذ رو خط خطی کنم !!!!
    این موضوعات بشدت داره من رو ازار میده البته ناگفته نماند حدود 4 ماه قبل هم به روانشناس مراجعه کردم و ایشون برای من سرترالین تجویز کرد که یک مدت بعد از مصرف بشدت خواب الود بودم و کسل ولیکن زود برام عادت شد و نتونستم فیدبک مفیدی از سرترالین بگیرم برای همین این دارو رو رها کردم و سراغش نرفتم
    حالا بعد از مدتی من نتیجه رفتار خودم در ماه های اخیر رو میبینم و این حجم از عدم تمرکز در خودم رو میبینم هم میترسم و هم اینکه این عدم توانایی ها واقعا داره منو ازار میده و حتی من این نوت هارو برداشتم برای اینکه دریابم که در چه شرایطی تمرکز و شرایط بهتر فکریی دارم تا اون زمان رو به کارم اختصاص بدم اما تقریبا من زمانی که بتونم حالت عادی داشته باشم ندارم و حس میکنم کل زندگیم درگیر یکجور جنون هستش !!!
    ممنون میشم به من کمک کنید و راه حل هایی به من پیشنهاد بدید

    • با توجه به مطالبی که نوشتی افسردگی مشاهده نمیشه اما میتونه از عوامل افسردگی این رفتارهایی که میگی ناشی شده باشه.
      و با توجه به مراجعه به روانپزشک و گرفتن دارو احتمال این مسله که افسردگی یا وسواس فکری برات تشخیص دادند بیشتر میشه و شما هم با دلایل خودت ادامه مسیرو ندادی و محیط و شرایطت هم تغییر نکرده.
      اگه قصد کمک به خودت داری باید گذشتت بیشتر بررسی بشه. خصوصا تیپ شخصیتت پیدا بشه و اینکه مطمن بشیم اختلال شخصیت مرزی یا .. نداشته باشی.
      اما نوشته هات میگن دچار افکار منفی و غلط هستی که میتونی با جایگزین افکار مثبت و لذت از کارهای کوچک و امید به اینده و بودن در جمع و کمتر پناه به تنهایی و تاریکی و … بردن این شرایط بد رو کنترل کنی تا با کمک یک روانشناس و نه روانپزشک بتونی از این فشار بیرون بیای.

  • سلام ،خسته نباشید ،ممنون بابت تست .
    چند باری تست رو انجام دادم و هربار‌گفت که افسردگی شدید دارم . بعضی وقتا واقعا خسته میشم و دلم میخاد راحت شم از این زندگی. خسته شدم بسکه بقیه نفمیدن چمه و همش بهم گفتن آدم باش،چرا اینجوری میکنی … .
    انگار دسته خودمه . اما واقعا خودمم دارم خسته میشم .
    خسته شدم بسکه تو خونه نشستم و به درو دیوار اتاقم زل زدم.دیگه هیچ تصمیمی نمیتونم بگیرم.مگه یه زندگی دیگه چقدر میتونه افتضاح باشه . همه ازم متنفر شدن.
    فکر میکنن عقلم از دست رفته. میگن تو اون ادم قبل نیستی.اما یه ذره به عقل خودشون فشار نمیارن فکر کنن که شاید یه مشکلی باشه . از نظر اونا فقط یه ادم ۸۰ ساله میتونه افسردگی بگیره. یه چند وقتیه خودزنی میکنم البته الان کمتر شده اما خب تنها راهیه که آرومم میکنه ( حداقل برای چند دقیقه ) . اومدم حس و حالی رو که داشتم نوشتم ( اینکه به خودکشی فکر میکنم و خودزنی میکنم و … ) خوندن ، به جای کمک یه حرفایی زدن که … .
    ‌راستش واقعا دوست ندارم بمیرم اما خب یه وقتایی واقعا خسته میشم .
    تو این دنیا حتما باید خودتو بکشی تا بفهمن چته و چی میکشی .

    • سلام
      علایم افسردگی رو نشون میدید و نوشته هات نشان از افسردگی‌ت داره.
      یکسری تفکرات اشتباه هم داری که باید روشون کار کنی و با افکار درست عوض بشن که در نتیجه رفتارت هم عوض خواهد شد.
      برای کمک به خودت به راهکارهای عملی افسردگی در سایت مراجعه کن و سریعا از مشاور و روانشناس هم کمک بگیر

  • با سلام خسته نباشید.اقای دکتر من یک دختر 20 ساله هستم.مدتیه دچار تنگی نفس شدم و در مواقع اضطراب و خستگی و عصبانیت شدیدا دچار تنگی نفس میشم.همچنین اخیرا دچار حالتی میشم ک متوجه شدم حمله ی خواب است و حتی زمانی ک شب خوابِ کافی داشتم باز هم در روز حتی حین انجام فعالیت مثل نوشتن یکدفعه خوابم میبره و کمتر از 3ثانیه هم از خواب میپرم و این موضوع شدبدا فشار روانی بهم وارد میکنه.چون بیماری هایی ک ریشه ی عصبی دارن هم زیاد دارم.مثل حمله های عصبی میگرن و سندروم معده ی تحریک پذیر و…حتی مدام تو گلوم احساس میکنم چیزی هست ک گیر کرده و پایین هم نمیره.کلا ادم استرسی و حساسی هستم.اصلا دلم نمیخواد این موضوعات رو با خانوادم درمیون بزارم و همیشه سعی کردم خودم مشکلات روحیم رو حل کنم.اما این بار انگار نمیتونم کاری کنم و شرایط خانوادمم مناسب مطرح کردنش نیست.جواب تست هم افسردگی شدید بود.لطفا راهنماییم کنین ک باید چیکار کنم ک بهتر شم؟!

    • دختر خوبم سریع به پدر و مادرت این مساله رو اطلاع بده و به یه روانپزشک مراجعه کن

  • سلام خسته نباشید .من تست رو انجام دادم جوابش افسردگی نیاز به درمان بود. من مدت شش ماهه پدرمو از دست دادم پدرم تو خواب ایست قلبی کرد و ما صبح با خبر شدیم .از وقتی این اتفاق افتاده من شب که میشه استرس شدیدی میگیرم که خود به خود گریه میکنم فقط دعا میکنم زودتر صبح بشه ،اصلا نمیتونم بخوابم و میترسم تو خواب بلایی سر مادرم بیاد و تا صبح نفس کشیدن همه خانواده رو بارها چک میکنم ‌. هیچ چیزی شادم نمیکنه حتی اگر تو یه عروسی باشم بازم لحظه ای نمیتونم شاد باشم .ترس و دلهره داره دیوونم میکنه مخصوصا شبها

    • سلام
      خیلی متاسفم از اتفاقی که برای پدرتون افتاد. نشانه‌هایی که توضیح دادین بیشتر اضطراب هست تا افسردگی. و البته اضطرابی که کنترلی بر روی آن ندارید.
      با مراجع به روانشناس تکنیک‌هایی رو یاد میگیرین که بتونین فکر منطقی‌تری داشته باشین و درنتیجه اضطرابتون رو کاهش بدین

  • سلام روزتون بخیر
    جواب تست من افسردگی نیازمند درمان بود، من ۲۶ سالمه و سرطان دارم ، به شدت احساس نا امیدی میکنم و دیگه هیچ انگیزه ای بزای درس یا کار ندارم، و حس میکنم دلیل اصلی افسردگیه من بیماریم هست.
    به نظرتون نیاز به درمان دارویی یا مشاوره دارم؟
    ممنونم

    • سلام
      با توجه به اینکه در حال جنگیدن با سرطان هستی، داشتن این احساسات طبیعی به نظر میرسه. مهم اینه که یاد بگیری چطوری با این احساسات ناامیدکننده مقابله کنی و حتی بتونی به نفع خودت از اونها استفاده کنی.
      درمان دارویی الویت دوم درمان هست و وحله اول دارو تجویز نمیشه.
      هرچه سریع‌تر به یک روانشناس خوب مراجعه کن تا با روحیه بالاتر و محکم‌تری به سمت سلامتی پیش بری.

  • سلام خسته نباشید
    من 19 سالم هست و 1 سال پیش خودکشی کردم ، به شدت احساس تنهایی و غمگین بودن دارم خیلی وقتا توی خونه میشینم تو فضای تاریک اهنگ گوش میدم حس میکنم خیلی خسته و بی روح هستم و فقط دارم روزارو میگذرونم

    • اگه کسی به این مرحله از افسردگی رسید باید با مراجعه به روانپزشک اول دارو درمانیشو شروع کنه بعدش با کمک یه روانشناس کمک کنه تا دلایل افسردگی بررسی بشه و یاد بگیره چگونه با تواناییهاش روبرو بشه و با همون تواناییها بتونه خودشو شاد نگه داره لطفا به روانپزشک مراجعه کن

  • سلام من ۳۷ سالمه . ۱۹ سالگی عقد کردم و ۲۱ سالگی تو همون دوره عقد جدا شدم
    پر از انرژی و کوشا و خستگی ناپذیر. با معدل ۱۹ لیسانس گرفتم تو کارم بهترین شدم و یه دختر مستقل خودساخته موفق شدم .
    اینا همه اون چیزیه که مردم از من میشناسن
    اما من اینم : دارای افسردگی شدید و نیاز به درمان.
    از ۲۱ سالگی به بعد به طور مرتب هر سه تا چهار سال یکبار یکی اومد تو زندگیم که بعد از سه چهار سال رابطه یهو یا زنش دادن. یا زن گرفت یا فهمیدم زن داشته.
    آخرین بار عاشق کسی شدم که حتی فکر نمیکردم بخوام تصمیم بگیرم باهاش ازدواج کنم ولی دیر تصمیم گرفتم. در حال آشنایی با دختریه که ده سال از خودش کوچیکتره و به قول خودش هیچ راه برگشتی نداره. البته اینا رو به من میگه که آروم شم وگرنه اگه واقعا منو میخواست برمیگشت پبش من.
    نتیجه تست میگه نیاز به درمان دارم ولی کدوم روانشناسی میتونه داغ منو درمان کنه.
    یه مشت قرص آرامبخش و ضد استرس نمیتونه هیچ کمکی به من کنه. دو هفته س لب به هیچی نمیتونم بزنم. بنطرتون آدمی که ته خطه و فقط زندس به امید اینکه شب که خوابید دیگه بیدار نشه درمان به چه دردش میخوره. فکر میکنید معحزه میشه و عشق من به من برمیگرده یا زمان برمیگرده عقبو من تصمیمو زودتر بهش اعلام میکنم؟

    • سلام
      دوست عزیز تو وقتی وابسته به یه چیز یا یه فرد میشی و سبک انتخابهات صفر یا صد میشه مطمنا با از دست دادن اون چیز یا شخص دنیات به انتها میرسه
      نترس! تو یه بار طعم شکست رو چشیدی و میدونی هر شکستی و هر از دست دادنی زمانی داره و بعدش امید میاد و شادی.
      پس بلند شو و خودتو از این حس حقارت و بیهودگی نجات بده و با ورزش کردن و تو جمع قرار گرفتن به خودت زمان بده تا درد این از دست دادن رو فراموش کنی و بعدش با تصمیمات درست تر و انتخاب بهتر شکست رو به پیروزی تبدیل کنی

  • سلام. من 17 سالمه و دخترم. امسال کنکور دارم. از بچگی که یاد دارم مامان و بابام همیشه با هم مشکل داشتن و جنگ و دعوا می کردن. از طرفیم به من اصلا توجه نداشتن. فقط از نظر پولی برام کم نذاشتن. من تا 15 سالگی تک فرزند بودم. کلا گوشه گیر و کم حرف. الان یه داداش دارم و میشه گفت که روابط اجتماعیم کمی بهتر شده. رشته تحصیلیمو به اجبار مامانم تجربی انتخاب کردم در حالی که حالم ازش به هم میخوره. فشارای روانی زیادیم بهم میارن برای درس خودن و پزشکی. کلی تحقیر و توهین کردن منو. تستم دادم که نتیجش شد افسردگی شدید. کلا چون از بچگی تک بودم یاد نگرفتم با کسی حرف بزنم. همه حرفامو تو دلم نگه میدارم. برای حفظ احترام پدر و مادرمم در برابر حرفاشون سکوت می کنم و چیزی نمیگم. خود زنی هم می کنم. به خودکشیم هر روز فکر میکنم.

    • دخترم شرایط افسردگی شرایطی که هر کی توش قرار میگیره مشکلاتش رو بیشتر از حد میبینه و سعی میکنه خودش رو بدبخت تر از حد خودش ببینه
      تو هم دچار بدبینی شدی و برای رفع مشکلت اول از همه سعی کن مشکلات ذهنتو تو خودت نریزی و حداقل تو یه دفتر یادداشت کنی و به داشته هاتم کمی فکر کنی
      بجای خودزنی سعی کنی ورزش کنی و با دوستان مثبت نگرت بیشتر صحبت کنی و اگر تونستی با مشاور مدرسه صحبت کنی و همین فکر و روحیه رو با پدر و مادرت مطرح کنی و بگی نیازمند مشاوره هم هستی
      مطمنا شرایطت بهتر از حالا میشه پس تلاش کن تا از این احساس خفه کننده بیرون بیای

  • سلام ، خسته نباشید
    تا چند وقت پیش هر وقت تست رو انجام میدادم افسردگی شدید داشتم ، به روانپزشک و مشاور مراجعه کردم و برام دارو تجویز کردن منتهی من فقط به مدت دو هفته دارو هارو مصرف کردم ولی الان که حدودا سه ماه میگذره حال خیلی خوبی دارم ، تست رو انجام دادم و گفت افسردگی خفیف دارم.
    ولی مشکل من تصمیم گیری برای آینده و رشته تحصیلیم هست ، امسال پشت کنکوری بودم ولی خب هیچی نخوندم برای همین به مشاور مراجعه کردم تا راهنمایی بگیرم برای انتخاب رشته و اعتماد به نفس و غیره ، منتهی چیزی که منو یه شک انداخت انتخاب مشاور بود ، راستش من همه جا خوندن بودم که باید با مشاور راحت باشی و بدونی راز داره و آرامش داشته باشه ولی خب مشاوری که من رفتم هیچ‌کدومو نداشت حداقل از نظر من ،
    برای همین یه ذره شک دارم که یه جلساتم با ایشون ادامه بدم یا یه مشاور دیگه برم ؟؟
    و نمیدونم بهتره پیش یه مشاور برم یا روانشناس؟؟
    و از کجا باید پیدا کنم
    ایمیل هم ندارم فقط میخام پیامم به شما برسه تا راهنماییم کنین

    • کاش مینوشتی اهل کجا هستی اما برای برنامه ریزی و کنکور حتما مشاور کنکور و کسانی که برای کنکور و موسسات کنکور هستند مراجعه کن
      مشاور و روانشناس برای برنامه ریزی مناسب نیستند مگر مشاوری که مشاور تحصیلی هم باشه
      ضمنا جهت تشخیص و بررسی وسواس فکری هم به روانشناس مراجعه کن

  • سلام آقای دکتر نتیجه تست من افسردگی شدید رو نشون داد ، خب باید بگم یه سالی میشه که از همه آدما به طرز وحشتناکی بدم میاد و به هیچکس نمیتونم اعتماد کنم ، خیلی گوشه گیر شدم و هرکاری که انجام میدم خسته میشم “هر کاری” اکثر تایم روزمم خوابم ، خب نسبت به آیندا کاملا ناامیدم و هیچ هدفی ندارم و اینکه به شدت از خودم متنفرم ، از چهرم از رفتارم و حتی از علایقم:”))) خودزنی هم که اره دارم بعضی وقتا که واقعا خسته میشم تا روی دستام تیغ نزنم آروم نمیشم ، به خودکشی هم زیاااد فکر میکنم اما خب مسئله جرعت نداشتن نیست فقط فکر به اینکه خانوادم با این موضوع چطوری کنار بیان و سرشکستگی جلوی فامیل و اشنا ها نمیذارهاین کارو بکنم ، باید بگم ۱۵ سالمه و مادرم معتقده فقط برای جلب توجه دیگران اینکارو میکنم و این بیشتر منو آزار میده

    • سلام
      تو توی نوجوانی دچار بیهویتی و افسردگی شدی و خیلی از جوونها تو این سن درست فکر نمیکنند و دقیقا فکر میکنند که بهترین افکارو دارن
      کلیه جوونها برای جلب توجه تلاش میکن اما خودزنی که تو ازش تعریف میکنی فقط جلب توجه نیست و یه لذت ناشی از ارام گرفتنه پس از دردته که میتونه بصورت شرطی شده در بیاد و تو با این کار احساس ارامشت بیشتر میشه و این کار باید شرطش تغییر کنه و تو باید در جوونی نیروی نشاط و شادی و روحیه جنگندگی و انگیزه هات بالاترین زمان ممکن زندگیت باشه
      پس بهترین کار برات اینه که بری پیش مشاور خوب و با ورزش و ایجاد یه هدف خوب مثه درس خوندن و بودن با دوستان خوب و مشورت و هم صحبتی با پدر و مادرت این زمان سخت افسردگی رو پشت سر بزاری تا به این روزهات مجدد برنگردی

  • با سلام و احترام
    تست افسردگی بک را انجام دادم و نتیجه اش افسردگی خفیف بود، البته نسبت به دلیلش هم کاملأ آگاه هستم ، به همین خاطر در جهت رفع و بهبود وضعیت خودم در تلاش هستم.
    با تشکر

    • سلام
      بسیار عالی، آرزوی موفقیت و حال خوب دارم براتون

  • سلام خسته نباشید
    تا چند ماه پیش که تست رو انجام میدادم همیشه افسردگی شدید داشتم ، بابتش هم به مشاور و روانپزشک مراجعه کردم که البته دارو هام رو فقط دو هفته مصرف کردم ،واقعا نمیدونم چرا
    اما الان جواب تستم افسردگی خفیفه ، البته الان هم گاهی وقتا حالم خیلی گرفته میشه اما بعضی اوقاتم خیلی شادم ، همین که خودزنی نمیکنم و کمتر فکر خودکشیم خودش خیلیه . پشت کنکوریم اما خب هیچی درس نخوندم ، الان هم با توجه به شرایط درس و تحصیل به یک مشاور مراجعه کردم تا راهنمایی بگیرم ، منتهی اصلا حس خوبی نسبت به مشاور پیدا نکردم ، راستش من چیزی فکر میکردم اینه که مشاور کسی یه که بهش اعتماد میکنی و میتونی راحت حرف بزنی اینکه به حرفات گوش میده و … اما اصلا اینطوری نبود دائم ایشون حرف میزدن و منم تو دو کلمه باید صحبت هام رو خلاصه میکردم
    حالا نمیدونم اصلا باید پیش یه مشاور برم یا روانشناس؟؟؟
    ایمیل هم ندارم فقط میخام پیامم به شما برسه تا راهنماییم کنین

    • کاش مینوشتی اهل کجا هستی اما برای برنامه ریزی و کنکور حتما مشاور کنکور و کسانی که برای کنکور و موسسات کنکور هستند مراجعه کن
      مشاور و روانشناس برای برنامه ریزی مناسب نیستند مگر مشاوری که مشاور تحصیلی هم باشه ضمنا جهت تشخیص و بررسی وسواس فکری هم به روانشناس مراجعه کن

    • همینکه فهمیدی نصف راه رو اومدی!
      برو دنبال بقیه راه که درمانش هست

  • سلام 17سالمه و اهل خوزستان هستم تست و دادم و برام افسردگی شدید زد واقعیتش وقتی 5 سالم بود وقتی داشتم توی پارک بازی میکردم توسط یکی از نگهبانای پارک مورد تجاوز قرار گرفتم در واقع تجاوز به اون صورت نبود که بخواد خونریزی بشه اما خیلی بدبود از اون روز به بعد زیاد توی پارک نمیرفتم همیشه هم احساس گناه داشتم از خودم بدم میومد یه بارم که برای بازی بالای سرسره بودم از دور دیدمش که بهم لبخند میزد منم برای نجات خودم و از بالا انداختم پایین که باعث شکستگی دستم شد به خاطر تحدیدایی که کرده بود به خانواده چیزی نگفتم بعدا از اونجا نقل مکان کردیم که باعث شد بیشتر احساس ارامش کنم اما بزارین از الان بگم همیشه توخونمون دعواس هاز داد زدنا بیزار شدم همیشه هندزفری تو گوشمه اهنگای غمگین گوش میدم من یه ادم تودارم که همه چیو توخ ودم میریزم و به کسی چیزی نمیگم فقط یه دوست دارم و با هیچ کس دیگه دوست نیستم از مردم بدم میاد بهشون اعتماد ندارم احساس میکنم همشون دو رو هستن چون از بهترین دوستم ضربه خوردم و ولش کردم بزور خانواده هم نشستم واسه تجربی بخونم اما من هنر دوست داشتم تنها چیزی که ارومم میکنه خط انداختن رو دستم یا پام با تیغه همیشه هم با خانواده سر اینکه چرا فقط لباس مشکی یا سورمه ای میپوشم دعوا دارم جدیدا خیلی به فکر خودکشیم از این وضع خسته شدم اما نمیدونم باید چکارکنم جدیدا هم به دخترا واسه رابطه بیشتر تمایل پیدا میکنم تا پسرا میتونین کمکم کنین؟

    • دخترم وقتی از ۵ سالگی صحبت میکنی و مشکلاتت باید بدونی که تو مقصر نیستی و باید ذهنت رو درگیر عذاب وجدان نکنی چون کسی که این عملو انجام داد باید ذهنش درگیر بشه نه توای که خانوادت و جامعت مشکل داشت
      حالا تو سن نوجوانی تو دچار افسردگی شدی و باید برخلاف ذهنت تنها نمونی و تو جمع باشی و با دوستها و خانوادت بیشتر وقت بگذرونی و با داشتن یه هدف مثل کنکور برای رسیدن به اهدافت تلاش کنی.
      اما روشهایی مثل خودزنیها برای کاهش درد باید با مشاور صحبت کنی و حتما اگه کسیو نداری به روانشناس مدرست اطلاع بده بزار کمکت کنه و با معرفی به یه روانپزشک بتونه با دارو افسردگی و میل به خودکشیتو کنترل کنه
      اما میل جنسی به همجنس یه باور جدیده که باید توسط روانشناس بررسی بشه و باهات صحبت کنه پس سعی نکن از همه افراد دوری کنی و تو خلوت تنهاییت تنها بمونی

  • نوشته افسردگی شدید ولی اصلا برام مهم نیست دوست دارم تاآخر عمرم تو این وضعیت بمونم اصلا به فکر درمان نیستم و هیج ا میدیم به آینده ندارم چون همه چی بره من تموم شده هست این چیزهایی هم که الان نوشتم احتمالا به خاطر کمبودامه احتمالا دوست دارم یه نفر بهم توجه کنه شاید روانی شدم

    • افسردگی یعنی همین حالاتی که تو داری و دقیقا نمیشه یا نمیخوای از این شرایط بیرون بیای که باید تو این شرایط با روشهای آرامش درونی مثه ورزش یا مقابله با شرایط پیش اومده و عدم لجبازی با خودت و سلامتیت از این وضعیت بیرون بیای و اگه تو تونستی تست بزنی یعنی امید داری که راه بهبود رو پیدا کنی پس میتونی وباید با پیاده روی و زیر آفتاب قدم زدن و تو جمع رفتن و تنها نموندن شروع به رفع مشکلاتت کنی

  • سلام. افسردگی شدید جواب تست من بود . دو باو خودکشی ناموفق داشتم و دیروز هم باز فکرش به سرم زد . پدر به شدت مریضی دارم. مریض از لحاظ ذهنی. فکر میکنه من مثل خواهرم قراره هرز بپرم و هرروز و هرساعت اینو بهم یاد اور میشه. هرروز بدون استثنا تو خونه دعوا و کتک کاریه . مادرم فوت کرده و این عصبی ترش کرده. از بیست و چهار ساعت شبانه روز سیزده ساعتو خوابم تقریبا. همیشه یه گوشه نشستم و شاید یک یا دو بار از سر جام تکون بخورم. هر دو روز یک یا فوقش دو وعده خیلی کم غذا میخورم و وزنم شده چهل و هفت !!!! تقریبا ده کیلو کاهش وزن . همش احساس خستگی میکنم و تا وقتی مجبور نباشم از اتاقم نمیام بیرون . از اقایون به شدت تنفر دارم و میترسم اگر تا چند سال دیگه زنده بمونم باهاشون به مشکل بر بخورم. خانوما هم همیندور ولی نه به این شدت . لرزش دستم وحشتناک زیاده و در روز ببشتر از دو سه تا جمله حرف نمیزنم. تنهایی رو به جمع ترجیح میدم و با شنیدن کوچیک تربن صدایی یا پرخاش میکنم با گوشامو میگیرم. بیشتر از دو ساله ک خنده از ته دل نزاضتم و همش لبخندای ابکی بوده ک به همه نشون بدم حالم خوبه.بی دلیل به روبروم زل مبزنم و اشکام مبربزه بدون ابن ک بدونم چم شده. بنظرتون چیکار کنم؟ حتی امیدی ب مشاوره هم ندارم. دارم دیوونه میشم. ی مدته سردرد های خفیف هم سراغم اومده

    • با توجه به شرایطت سریعا جهت درمان دارویی به روانپزشک مراجعه کن تا بتونی از این حال بیرون بیای

  • سلام خسته نباشید من ۱۷ سالمه و الان تست دادم و جواب تستم افسردگی شدید بود
    راستش خیلی ناامیدم هیچ کس درکم نمیکنه پدر و مادرم فقط ب خواهر و خواهرزاده ام توجه میکنند چون خواهرم میخواد طلاق بگیره و بخاطر او ارامشو از من گرفتند وقتی خواهرم پدرمادرمو اذیت میکنه عقدشو رو سر من خالی میکنن همیشه توی خونه زندانیم و نگهبان خواهززادم توی خونه میشم و خواهرمم از صبح تا شب بیرونه و منم ت خونه دق میکنم و وقتیم میریم بیرون یا خواهرزادم نمیذاره بهم خوش بگذره یا خواهرم
    و وقتیم میگم ک بریم مهمونی یا بیرون مامانم میگه خاهرت ساعت ۱ و ۲ شب میاد خانه ابرومون میره اگه مردم بفهمن و ازهمه بدم میا مادرمم همش سرم داد میزنه و بهم گیر میده گوشه گیر شدم و دوست دارم تنها باشم توی کلاس زبانمم تایمی ک دوستام اونجا بودنو انتخاب نکردم و ی تایم دیگه گرفتم حوصله ی هیچ کسو ندارم همه میگن عوض شدی سنگ شدی ولی دست خودم نیس
    دوبارم پیش مشاوره رفتم و قرص نوشتن برام ولی استفاده نکردم چون خواب اور بودن
    تروخدا چی کار کنم صبح تا شب توی اتاقمم و درو قفل میکنم و دوسه روز ی بار غذا میخورم

    • وقتی شرایط و محیط با ما یار نیست بهترین راه صبوری و با هدف زندگی کردنه
      وقتی میگی دارو هم گرفتی اما استفاده نمیکنی بیشتر از هر چیزی به این میشه فک کرد که تو فقط منتظر یه معجزه ای اما معجزه وقتی اتفاق میفته که تو حرکت کنی و تلاشی داشته باشی پس شروع کن به ورزش و حرکت و هدف داشتن و به سمت هدف رفتن

  • سلام
    نتیجه من افسردگز شدیده
    من دوساله که فهمیدیم یه غم دارم یه کینه یه انتقام از کسایی که اسمشون خانواده اس با اینکه تو مدرسه میخندم ولی احساس خوشحالی نمیکنم از جنسیتم بدم میاد از خانواده از زندگی از همهچی تا یه سال پیش خودزنی میکردم البته تا فهمیدم گناهه گذاشتم کنار همیشه به فکر خودکشی بودم ولی از خدا میترسم از جهنمش پنج ماه پیش رفتم پیش مشاور ولی نتیجه نگرفتم اما الان به زور خودمو نگه داشتم که تیغ نکشم به رگام احساس دیوونگی احساس میکنم همیشه سدم درد میکنه بعضی وقتا الکی میترسم فک میکنم یکی دنبالمه اما خانواده ام نمیزارن برم روانپزشک فک میکنن که دیوونه میشم
    هم خدارو دوس دارم هم ازش میتریم هم از این زندگی خیته شدم ترو خدا یه پیشنهاد بدین

    • عزیزم تو دچار افسردگی شدی و اضطراب آزارت میده که یکی از مشکلات افسردگی زودرنجی و ناامیدیه و بی انگیزگی ناشی از افسردگی باعث میشه برای کاهش درد ایجاد لذت دست به خودزنی بزنی که با کمک روانشناس و روانپزشک و حتی دارو درمانی میتونی مشکلت رو حل کنی
      پیشنهاد میکنم جای خودزنی شیوه های دیگه مثه دویدن زیاد ورزش سنگین مشت زدن به کیسه بکس و … جایگزین کنی و با هدفهای کوتاه مدت خودت رو خوشحال و پرانگیزه نگه داری

  • سلام ،من 17 سالمه و دخترم. جواب این تست برای من افسردگی شدید بود من کار هام رو انجام میدم و توی درس هام هم مشکلی ندارم ولی خیلی به خودم فشار میارم تا از کارهام عقب نمونم.جدیدا مشکل خواب پیدا کردم مثلا دو ساعت طول میکشه تا خوابم ببره و مواقعی که استرس دارم از خواب میپرم، همین اخیرا پیش اومد که توی 24 ساعت دو ساعت خوابیدم. هیچ وقت توی زندگیم ادم اجتماعی ای نبودم و نمیتونم زیاد توی جمع بمونم ولی اخیرا این حسم نسبت به دوستای نزدیکم و خانوادم بیشتر شده و همش احساس میکنم که کارها و حرفهای اونا احمقانست.
    توی خانوادم سابقه اضطراب و افسردگی وجود داره، مامانم از وقتی که یادم میاد افسردگی شدید داشته و دارو درمانی میکنه هنوز و همچنین OCD و من هیچ وقت نمیخواستم که نشون بدم ناراحتم چون به شدت حالشو بدتر میکنه از طرفی با بابام هم مشکلات زیادی داره.
    خیلی تلخ بوده برام مشکلاتشون و من وقتی خیلی بچه بودم یعنی 11 سال ، مدتها توی جریان خیانت مامانم به بابام بودم ولی جرات نمیکردم به کسی بگم،چند بار خودجرحی انجام دادم یا گاهی اوقات بدنمو با ناخون هام خراش میدادم ولی الان با این خیلی وقتا میل به این کار دارم خودمو کنترل میکنم چون میدونم قرار نیست کمکم کنه، وسط نوشتن این چندبار پشیمون شدم چون واقعا متنفرم از حرف زدن در مورد مشکلاتم احساس ضعیف بودن بهم میده و فکر میکنم که بقیه حس ترحم نسبت بهم پیدا میکنن، دوست ندارم اطرافیانم بخوان وسط تمام مشکلاتشون نگران من بشن و بعد یه مدت فکر کنن که دارم خودم رو به ناراحتی میزنم.
    مدام فکر میکنم و تصمیم میگیرم خودم رو از ناراحتی جدا کنم و مثلا پیانوم رو ادامه بدم یا ورزش ولی بعد فقط نمیتونم و احساس ناتوانی میکنم ازش.این خیلی بده و من نمیتونم خانوادمو در جریان قرار بدم و خیلی وقتها هم منکر این شدم.

    • دوست من تو از چند موضوع مختلف صحبت میکنی و پراکنده و این خودش نشانه افسردگیته که دقیقا برعکسه خواسته هات باید در دوست یابی و با جمع بودنت بیشتر شه و هدف درس خوندنت عالیه ولی ورزش هم برات لازمه و رفتار مادر و پدرت هم متاسفانه میتونه روحیتو خراب کنه که با قوی بودن و موفق شدن در کارهات برای آیندت هدف بهتری بسازی پس سعی کن با افکار خوب و با کمک روانشناس از شرایط افسردگی دور بمونی

  • با سلام و خسته نباشید من دختر ۱۵ ساله هستم که امسال امتحان تیزهوشان میدم و حتما باید قبول بشم ولی شدیدا احساس خستگی میکنم و حتی یک صفحه هم نمیتونم بخونم همیشه خیال میکنم ساعتها درس میخونم ولی وقتی چشمانم را باز میکنم میبینم ساعتها روی مبل دراز کشیدم من ۵ ساله که پدرم رو از دست دادم و بخاطر مشکلات خانوادگی احساس تنهایی فوق العاده ای میکنم ولی تمرکز روی درس برایم مهمتر است نمیتونم با این خستگی مقابله کنم و الان بزرگترین بحران زندگیم اینه که نمیتونم از جام بلند بشم لطفا کمکم کنید لطفا…

    • احساس تنهایی تو این سن معناش فاصله از پدر و مادرته
      بجای فکرهای اشتباه به پدرو مادرت نزدیک شو و با اونها مشورت کن و برای یه برنامه ریزی خوب آماده شو گاهی بزرگترین ورزشکاران هم مثه حال تو میشن و نیاز به یه استراحت کوچیک و بعد تمرین و انگیزه برای مسابقه میشن پس یه استراحت دو سه روزه کن و بعد با کمک خانواده و یه مشاور سریع به برنامه درسیت برس تا به موفقیت برسی گرچه من پیروزی در تیزهوشان رو موفقیت نمیدونم اما برای اثبات تونستن و اعتماد به نفس باید تلاش کنی

  • سلام جواب تست من افسردگی شدید است من دچار بی اشتهایی شده ام و به شدت کاهش وزن پیدا کردم بیشتر اوقات در اتاق تاریک نشسته و بمدت چند ساعت گریه میکنم حرف ها و حرکت های اطرافیان من را دچار رنجش شدید میکند چند روز پیش حتی انقدر گریه کردم که دچاره تب شدید شده و یک روز بیمار بودم هیچ هدفی برای ادامه زندگی ندارم از وضع زندگی فقیرانه و ظاهرم بشدت ناراضی هستم بیشتر از پاهای پرانتزی ام که همیشه مرا ازار میدهد یکسال پیش ۶بار با خوردن قرص های مختلف خودکشی کردم و اینکار برای من لذت داشت دچار مشکلات شخصیتی فراوان هستم و نمیتوانم با دیگران حرف بزنم مخصوصن در جمع در بچگی از سن ۸تا۱۲سالگی بصورت متعدد مورد ازار جنسی توسط دایی خودم قرار میگرفتم و نمیتوانستم به هیچکس حرفی بزنم و چون او عضو سپاه است از دین اسلام متنفر شده ام و به کسی هم نمیتوانم بگویم الان هم که به یک عشق یک طرفه دچار شده ام وضعییتم خیلی بدتر شده ریزش موی شدید پیدا کرده و موهای سرم تقریبن خالی شده است حافظه ی کمی دارم و اکثر مواقع وسایلم را گم میکنم و یا جا میگذارم و یا برای پیدا کردن یک وسیله ساعتها همه جا را میگردم به علت وضعییت بد مالی تمیتوانم پیش روانشناس بروم لطفن کمک کنید

    • اره موقعیتهایی که میگی میتونه ادمها رو از نظر فکری اشفته کنه اما تو خدایی داری و میتونی با پناه به افکار مثبت تلاشتو کنی تا استعدادت پیدا شه و تو هم موفق باشیو بتونی شرایط خوبی برای خودت فراهم کنی اما با این روش و مدل زندگی مجبوری محکوم به شکست باشی اما خودتو باور کن تا بتونی به خودت کمک کنی
      تو میتونی دوستانی خوب داشته باشی و به اونها مشکلاتتو مطرح کنی و درد دل کنی
      موضوع دایی ات رو هم برای خانوادت مطرح کن تا نتونه سو استفاده بیشتر شه و تو هم راحت شی

  • منم هنوز تو ۲۰ سال نرفتم زده افسردگی شدید ، خیلی خوشبخت بودم ، خوشبخت ترین دختر دنیا بودم نزاشتن به عشقم برسم الان دیگه هیچ چیزی یک درصدم حس خوشبختی بهم نمیده حتی حضور عشقمم چون میدونم نمیزارن بهم برسیم
    نمیتونم تصمیم بگیرم برا زندگیم ، هر روز میگم موهامو کوتاه میکنم روز بعدش نظرم عوض میشه ؛ نمیتونم برم کلاسام نمیتونم برم دانشگاه ، سردردای شدید دارم ، مشکل شدید گوارشی هم همینطور
    همش به خودم میگم اگه بمیری پیش همه عزیز میشی حتی اونایی که نزاشتن به عشقت برسی گریه میکنن واست
    میخوام تا آخر عمرم تو همین حالت بمونم
    تازه میفهمم چقدر دوستش داشتم
    تازه میفهمم چقدر عاشقش بودم
    مطمعنم اونم عین خودم شده چون خیلی عاشق هم بودیم
    حس خوبی بهم دست میده میفهمم بیشتر از قبل علائم افسردگیو از دوریه عشقم دارم
    دیگه هیچ وقت روی خوش زندگیو نخواهم دید ، دیگه هیچ وقت نمیتونم بخندم هیچ وقت احساس خوشبختی نخواهم کرد من سیاه بخت ترین دختر دنیام

    • خوشبختی فقط در رسیدن به یه هدف نیست خوشبختی مجموعه‌ای از چیزهاست پس با از دست دادن یه چیز خودتو بدبخت ندون و خودتو گول نزن
      پشتکار داشته باش و بزار زمان مشکلتو کم کنه

  • سلام من ۲۰ سالمه یک ساله عروسی کردم و چهار سال نامزد بودم یعنی از ۱۶ سالگی اما بعد از ۱۹ سالگی بیشتر دوسداشتم کنار دوستانم باشم و سعی کردم ازدواجم دو منتفی کنم که بخاطر مخالفت خانواده و همسرم اتفاق نیفتاد یمدت یعنی سه سال که به یکی از دوستام بسیار وابسته بودم و دوست داشتم با اون وقت بگذرونم تا با همسرم همیرم از من ده سال بزرگ تره ،جدیدا شب ها اصلا نمیخوابم و صبح تا ظهر خوابم هر شب فکر میکنم چه بهتر که خودکشی کنم اما از مدگ میترسم و عملی نمیشود پدر و مادرم یک سال است که به شهر خودشون برگستن و من حالا تنها هستم و سالی چند روز با خانوادم ملاقات دارم اما دل تنگی شدیدی احساس میکنم.دوست ندارم کارهای خانه رو انجام بدم و همیشه دراز کشیدم هیچ غذایی نمیخورم ناهار و صبحانخ به هیچ عنوان و فقز شام در حد یک یا دو لقمه،با اینکه رتبه بسیار خوبی در کنکور اوردم و وارد دانسگاه شدم اما اصلا نسبت به رشته اپ احیاس خ شایندی ندارم هیچ تحرک و فعالینی نمیکنم حس میکنم همسرم پدر و مادرم و دوستانم حق مرا خوردند و با اینکه بسیار پدرومادرم رو دوست دارم گاهی در فکرم بسیار بهشون پرخاش میکنم تمایلات جنسیم بسیار پایینه و رابطه از روی اجبار و وظیفه انجام میدهم حالا حتی نسبت به اون دوستی ک‌وابستش بودم سرد تر شدم با اینکه او همچنان با من مهربانه اما همبشه به من غر میزنه ک دیگه مثل قبل نیستی چون من میخواستم بخاطر اون جدا بشم اما این اتفاق نیفتاد و ما خیلی سختی ها کسیدیم در ضمن دوستم،دختر هست.اما حالا حس میکنم با اینکه خیلی دوستش دارم اما احساسم مثل سابق نیست،همسرم مهربان و اهل کاره و از من ناراضیه چون مثل بقیه کدبانو نیستم و هیچ رسیدگی بهش نمیکنم،برام هیچ اهمیتی نداره ک شام بپزم و یا ب خونه رسیدگی کنم دوست تدارم باهاس برم بیرون از خودم بیزارم و حس میکنم خدا خیلی منو عذاب بده بخاطر بازی با سرنوشت همسر و دوستم همچنین نگرامی هایی ک‌والیدنم بخاطرم متحمل میشوند ارزو میکنم هر لحظه بمیرم اپا محقق شدنی نیست.

    • تمام این احساسات یعنی افسردگی تا رفع مشکل افسردگی نمیشه به شرایط دیگه ای ازتو توجه کرد پس ورزش کن بیرون برو با دوستات وقت بگذرون و برای دارودرمانی به روانپزشک مراجع کن تا بتونی با کمک قرص ها تلاش کنی از این شدت و فشار فکری بیرون بیای
      روانشناس پس از این مرحله میتونه کمک حالت باشه

  • سلام من 16 سالمه نتیجه افسردگی شدید بوده نمیدونم درسته یا غلط اما مشکلم بخاطر خوانوادمه هیچکس یه علایق من توجه نمیکنه حتی توی انتخاب رشته پدرم بار ها به زبون اورده که من براش بی ارزش هستم منو محدود کرده و مادرم به جای اینکه در مقابل پدرم از من دفاع کنه به من میگه حرفای باباتو صد بار من بهت گفتم و به پدرم میگه خوب کاری کردی دعواش کردی از کسی انتظاری ندارم وقتی پدر و مادرم اینطور هستن پدرم فقط به ارزوهایی که برای من داره توجه میکنهو و به ارزو های خودم اهمیت نمیده عادت کردم اما من خسته هستم فقط میخوام چند وقت ازشون دور باشم و نبینمشون من باید چیکار کنم من بعد سن نوجوانی عوض شدم و مادرم متوجه بالا رفتن سنم نیست و میگه عوض شدنت بخاطر الگو برداریه سطح فهمش در همین حده من واقعا نمیدونم چیکار کنم اگه هم بگم افسرده ام میگه تو احمقی و جوگیر شدی تو این سن افسرده چیه مگه چی تو زندگیت کمه از کی کمک بگیرم با کی صحبت کنم من تنها هستم

    • اصولا در سن نوجوانی وقتی سطح عاطفی نوجوان با خانواده گسسته میشه افکار انزوا و تنهایی بیشتر میشه و انگار این تنهایی باعث دوری و افکار غلطی میشه که انگار خانواده حامی نیستند و متفاوت فک میکنن اما برای رفع مشکل باید با پدرو مادر بیشتر صحبت کنی و بجای مبارزه تنها به تفاوت نگاه بین خودت و خانوادت توجهو سعی کنی برای مستقل شدن در آینده مسیر حال رو با تلاش بیشتر بگذرونی

  • سلام من یه خانوم 32 ساله هستم الان مدت 3 ساله که روز اول قاعدگی بهشدت عصبی میشم اینجا ازمون شرکت کردم افسردگ شدید نشون داد اما در روزای دیگه خیلی شاد خوشحال امیدواور به زندگی هستم اما زمان قاهدگی به شدت عصبی پرخاشگر میشم رابطه م رو با همه قطع میکنم چوناز همه متنفر میشم بیرون نمیتونم برم غذا هم نمیتونم بخورم تمام کارایی قبلا شادم میکرد رو نمیتونم انجام بدم سرکار با همکارا مشکل پیدا میکنم با مراجعه کنتده ها مشکل ندارم اخیرا هن یه مشکل دیگه ای اضافه شده اینه که اون 3 روز اوباول مدام یه صدایی میاد تو گوشم میگه به خودکشی فکر کن تو که امیدی به اینده نداری تممش کن من ادم مذهبی هستم ولی حتی اون 3 روز رابطه مو با همه چی قطع میکنم اصلا یادم میره کی بودم الان میخام بدونم درمانی وجود داره چون داره زدگیم رو مختل میکنه میترسم کاری کنم لعدش پشینیمون بشم اما واقعا هیچکدوم از کارایی که انجاممیدم دست خودم نیست تو رو خدا درمان داره

    • سلام
      ملال پیش از قاعدگی و یا افسردگی دوران عادت ماهیانه با شناخت زمان و کمک به کاهش رفتارها و دارودرمانی قابل کنترل هست
      برای این مورد میتونید از یه روانشناس کمک بگیری و یادبگیری در این زمانها چطور کنترل خشم و کنترل افکارتو داشته باشی
      بهترین شیوه کمک به خودت در این زمان ورزش منظم و پیدا کردن یک کار خوشحال کنندست که در اون روزها سرگرمش بشی و با دارو درمانی و رفتار درمانی کمک کنی تغییرات خلقی خودتو تغییر یا کنترل کنی

    • چقد ساده و کلی نوشتی
      بلند شو خودتو تو اینه ببین و باور کن که میتونی پیر نباشی …

  • با سلام. تست برای من تشخیص افسردگی شدید داد. دختر مجرد ۲۴ ساله هستم که دانشجوی ترم آخر کارشناسی هستم. ترم آخر که چه عرض کنم. ترم ۱۰. با علاقه شدید وارد رشتم شدم و به مرور بخاطر ناکامی های پشت هم توی رشتم به شدت احساس ناامیدی و بی انگیزگی شدید پیدا کردم نسبت به همه چیز. با پسر خیلی خوبی هم توی این دوران آشنا شدم که تا مدتها سعی داشت کمکم کنه که خودم رو ازین وضعیت بکشم بیرون اما نهایتا بعد از ۴ سال ناچارا برای جلوگیری از آسیب بیشتر بهش خودم رهاش کردم. احساس میکنم تمام روزای خوب زندگیمو از دست دادم. وقتی میبینم تمام دوستام به یه جایی رسیدن و ارشدشون رو تموم کردن و من هنوز نتونستم حتی کارشناسی رشته ای که خیلی هم دوسش داشتم رو تموم کنم بیشتر به خودم سرکوفت میزم و شدیدا احساس بی لیاقتی میکنم همیشه. از خودم متنفرم چون حس میکنم باعث سرافکندگی همه هستم با اینکه دوستانی دارم که همه پشتم هستن و دوسم دارن و خانوادم هم همیشه پشتم بودن و قبولم دارن. اما خودم عمیقا خودم رو یک موجود بی ارزش میدونم. گاهی وقتا احساس میکنم توی وجودم کسی هست که باهام لج کرده و از این همه شکست من لذت میبره. چون نمیتونم خودم رو ترقیب به هیچ کار مفیدی بکنم. اصلا تمرکز برای درس خوندن ندارم حدود ۳ سال هست و الان به شدت پشیمونم که چرا از چند سال پیش جدی نگرفتم و نرفتم دکتر و همین باعث شد به شدت پسرفت کنم در دانشگاه و الان حتی در شرف اخراج از دانشگاه هستم. خیلی اوقات به این فکر میکنم که شاید اگر بمیرم کمتر باعث سرافکندگی باشم با اینکه اطرافیانم اصلا معتقد نیستن که سرافکندشون کردم اما من به شدت این حس و احساس گناه رو دارم. نسبت به اغلب چیزایی که قبلا خیلی من رو تحت تاثیر قرار میداد دیگه حس خاصی ندارم. با این اوصاف آیا میتونم به طور کامل به نتیجه این تست مطمئن باشم یا این احساس ناشی از وضعیتی هست که الان توش قرار دارم و اضطراب ناشی ازش؟ البته با توجه به داشتن یسری از علائم دو قطبی مشکوک به داشتن اختلال دوقطبی هم هستم.

    • باید برای تشخیص بهتر با روانشناس هماهنگ باشی و توسط روانشناست به روانپزشک ارجاع بشی تا برسی کامل انجام بشه مرکز ارامش زندگی میتونه کمکت کنه

  • سلام. من 34 سالمه زندگی زناشویی خیلی خوبی دارم.یه مدتی هست که به صورت دوره ای یک سری افکار نا امید کننده سراغم میاد به شدت عصبی و کم حوصله میشم.از کارایی که انجام میدم بدم میاد و حس میکنم کارایی خودم رو تو کارم از دست دادم.هیچ انگیزه ای برای پیشرفت و یاد گیری ندارم.از کارم متنفرم و خیلی اعتراض میکنم .بیقراری شدیدی دارم و دوست دارم هر جایی باشم به جز جایی که الان هستم.یعنی اگه سر کارم میخام برم خونه.اگه خونم میخام برم بیرون.اگه بیرونم حس میکنم الان باید خونه باشم.روی چیزای غیر ضروری و کم اهمیت روزها افکارم درگیره.بعضی مواقع یبوست دارم و شکمم ورم میکنه. احساس خستگی شدید میکنم ولی به اینده شدیدا امیدوارم.شبها خیلی خوب میخابم .تو نتیجه تست هم نیاز به درمان نوشته.این وضعیت معمولا چند روز طول میکشه بعد خوب میشم ولی حس میکنم دوره هاش نزدیک تر شدن یعنی ماهی حداقل دو سه بار سراغم میاد.لطفا راهنماییم کنید

    • با این توضیحات سریعا به یه روانشناس و سپس روانپزشک مراجعه کن

  • سلام از تست من افسردگی شدید دارم و نمیتونم به پزشک مراجعه کنم .با خانواده ام مشکل دارم یعنی یه بار برای کنکورم هزینه کردن و من اون سال خراب کردم و هیچ اعتماد به نفسی ندارم .از اون روز روزی صد بار این شکست رو سرکوفت میکنن و از خودم متنفرم . انگار ک مغز من در دست اوناس هیچ ارده ای از خودم ندارم و به تازگی به سیگار رو اوردم

    • با مشاور مدرست مجدد برنامه ریزی کن و هیچ روزی رو از دست نده شروع کن تو باید یه سال خوب تلاش کنی و بجنگی پس بجنگ اما درست

  • افسردگی شدید، من تا الان چند بار پیام دادم ولی جوابی دریل نکردم، چهارده سالمه و دو سالی میشه مثل قبل نیستم، از خود بیزارم، به فکر خود کشی ام ولی جرات ندارم، با درد کشیدن آروم میشم، همه جای بدنم خط خطیه ، به فرار فکر می کنم ولی جایی ندارم، من نمی خوام خوب بشم چون آینده ای ندارم، من فقط آرزوی مرگ دارم، با شرایط ایران من هیچ جایگاهی ندارم، سال قبل در رابطه ی عاطفی با شخصی بودم که خوب به زور و اجبار با من رابطه برقرار کرد،من احمق هنوز هم دوسش دارم، هنوز هم برق نگاهش دوست داشتنی، خوب معلومه دختری با این شرایط تو ایران هیچ آینده ای نداره جز مرگ، من خسته ام،خیلی خسته…

    • شکست میتونه سرآغاز پیروزیهای بزرگ باشه
      تو که شرایط خوبی نداری باید انگیزه ای قوی برای موفق شدن پیدا کنی مثه مجری سیاهپوسو امریکایی که از زیر تجاوز سنگین چندین نفر در طول هشت سال خودشو به موفقیتهای بزرگ رسوند
      برای خودزنی برو پیش مشاور و روانپزشک مطمنا حالت بهتر میشه مرکز ارامش زندگی هم میتونه کمکت کنه

  • سلام. طبق این تست افسردگی شدید دارم. از زندگیم هیچ لذتی نمیبرم از خودم و اطرافیانم متنفرم. از همسرم حالم بهم میخوره اون یه معتاده که فقط به خودش فکر میکنه اصلا هیچکدوم از نیازای منو تامین نمی کنه ولی دارم باهاش زندگی میکنم چون اصلا نمیتونم جدا شم و برگردم خونه بابام. هیچ ارتباط عاطفی باهمسرم ندارم میشه گفت ما تو طلاق عاطفی هستیم هیچ توجهی بهم نداره یه مدت با همکارم ارتباط داشتم که فهمید دیگه الان کلا بهم شک داره مدام اذیتم میکنه نمی دونم چیکارکنم. هیچ امیدی به آینده ندارم نه میتونم جدا شم نه میتونم زندگی کنم خسته شدم از این وضعیت چند بارم بهش گفتم بریم پیش مشاور توجه نکرد. کمکم کنین توروخدا

    • سعی کن با شرایط ایجاد موفقیت و کارهای مختلف خودتو سرگرم و شاد نگه داری و برای این سبک زندگی باید تصمیم قاطعانه به جدایی بگیری و نترسی

  • سلام آقای دکتر من پسری هستم ۱۷ ساله آقای دکتری نتیجه افسرده‌ی من شدید بود من دچار عشق یکطرفه شدم زمانی که ۹ سالم بود عاشق یکی از دخترای اقوام شدم اما اون همراه خانوادش به استرالیا رفتن اما من نتونستم فراموشش کنم هر سال ایران میومد اما من نمیتونستم بببنمش تا اینکه سال پیش متاسفانه پدر بزرگ پدریم فوت کرد و اون هم همراه خانوادش اومده بودن ایران من تو مراسم خاکسپاری پدر بزرگم دیدمش خیلی خانوم شده بود اما اجازه حرف زدن باهاش رو هم نداشتم تا اینکه از طریقی ایدیش رو پیدا کردم و تصمیم گرفتم بهش بگم دوسش دارم اما اون بهم توهین کرد و گفت از من بدش میاد و از من نفرت داره و ازم خواست مزاحمش نشم منم تصمیم گرفتم مزاحمش نشم و دیگه ناراحتش نکنم و دیگه هر جوری بود دلتنگی رو تحمل کردم و دیگه بهش پیام ندادم با اینکه خیلی دلم براش تنگ شده اما دیگه چون قول دادم نمیخام مزاحمش بشم چون میدونم بدون من خوشحال تره تو بچگی اونم منو دوست داشت ولی وقتی رفت دیگه منو از یاد برد حس می‌کنم چون اون به ملکه هست لایقش یه شاهزاده هست نه من چون من و خانوادم وضع مالی مون خوب نیست اما اون خدارو شکر اوضاعشون خوبه اما خیلی دوسش دارم هیچ جوره نمیتونم فراموشش کنم اون تمام اومیدی که تو دنیا داشتم بود بعد اون دیگه از خودم از دنیا از همه چیز نفرت دارم حتی فکر خودکشی هم به سرم زده ترسی از مرگ ندارم آرزویه هر ثانیم از خدا مرگه فقت چون از خدا میترسم چون گناه کبیره هست نمیتونم انجامش بدم چون تو این دنیا سوختم دیگه نمیخام اون دنیا هم بسوزم تا حالا چند باری خود زنی هم کردم به هر کی گفتم دوسش دارم همه گفتن اون خیلی از تو بالاتره فراموشش کن اما خود خدا میدونه که من تا زمانی که نفس می‌کشم نمیتونم فراموشش کنم زمانی که دیگه نفس نکشم شاید بتونم فراموشش کنم فقت دارم دیونه میشم کاش همین الان میمردم چون میدونم بزرگ‌ترین غم ش تویه این دنیا منم همیشه ناراحتش کردم امیدوارم خدا منو نبخشه که عشقم رو ناراحت کردم با پیام هام امیدوارم خوشبخت بشه امیدوارم روزی که دست عشقش رو می‌گیره من زنده نباشم

    • چقد احساسات عاشقانت قشنگن و چقد برای یه حس قشنگ درونت کلماتو خوب بکار میبری اما همون اندازه هم خودتو تحقیر میکنی و کوچیک میبینی خودتو
      تو تو سن نوجوانی عاشق شدی و این حس برای همه نوجوانان یه جوره و تو هم افکارت براش قشنگ شده اما یادت باشه کمتر کسی پیدا میکنی تو این سن عاشق نشده باشه و کمتر کسی وجود داره که به اون عشق اتشین نوجوانیش رسیده و ازدواج کرده باشه … میدونی چرا چون چند سال دیگه اینا میشن خاطرات قشنگ و بچگانه
      مثه تا چهار سالگیت که بین شکلات و مادر میگفتی شکلات رو بیشتر دوس دارم
      با عشقت تو افکارت عشق ورزی کن اما با درس خوندن و ادم بزرگ شدن به تودت ثابت کن به همه چی میرسی و ایندت عالی میشه … حتما با روانشناس هماهنگ کن دفتر ارامش زندگی هم بهت کمک میکنه

  • سلام من خانمی هستم 28 ساله و چندین سال هست که دارم با افسردگی میجنگم و 8 سال هست که بخاطر درس و شغلم به تنهایی و دور از خانوادم زندگی میکنم قبلا هم تجربه خودکشی داشتم و دائم دارم با فکر خودکشی دست و پنجه نرم میکنم و حتی بخاطر همین وضعیت محیط کارم و حتی شهری که زندگی میکردم رو هم تغییر دادم با اینکه الان از نظر کاری موفق هستم و همه منو انسانی توانمند میدونن ولی خودم همچین حسی رو ندارم و واقعا احساس می کنم دیگه خودم نمیتونم به تنهایی با افسردگیم بجنگم به حدی رسیدم که تا یک مشکل کوچیک واسم اتفاق میوفته فک می کنم خودمو بکشم و دلیلی هم که تا حالا عملی نکردم این بوده که میترسم اقدام کنم و بی نتیجه بشه و با آسیب شدید زنده بمونم . دائم به این فک میکنم که زندگی پوچه و دلیلی نداره که بمونم انگار سهمم همینقدر بوده و تموم شده و واقعا نمیدونم چطور میتونم از پس این مشکل بر بیام. دلم میخواد کارم رو رها کنم و برم پیش خانوادم ولی میدونم رها کردن کارم هم باز منو خوشحال نمیکنه و مطمئنم مجدد این حالاتم بر خواهد گشت جالب اینجاست که هیچ کس تا حالا متوجه افسردگی من نشده و نمیخوام هم بقیه رو درگیر کنم پیشنهاد شما چی هست

    • عزیزجان تو دچار بحران فکری شدی و هدفهای آیندت تحت تاثیر شرایط روحیت گم شدن
      افکارت نشان از افسردگیت میدن و برای دارو درمانی باید به روانپزشک مراجعه کنی تا اروم شی و افکارت منظم شن
      اما تا رفتن به روانپزشک هر روز به داشته هات فک کن و اونها رو یاد داشت کن و حتما ورزش رو شروع کن و زمان تاریک شدن هوا بیرون باش و در شرایط تنهایی زیاد گیر نکن و در جمع قرار بگیر
      مطمنا میتونی اینده خوبی برای خودت رقم بزنی

  • من حتی نمیتونستم قبول کنم که افسردگی دارم و مدتها همینطوری زندگی کردم بدون اینکه حس کنم طبیعی نیست و اونقدر تدریجی اتفاق افتاد که الان حس میکنم یجورایی کل عادتهای زندگیمو درگیر خودش کرده
    دو بار خودکشی ناموفق داشتم و الان که راجبش مینویسم ناراحت میشم !نه برای خودکشی بلکه برای اینکه ناموفق بود
    به هیچ چیزی اعتقاد ندارم و گاها به خودم هم شک میکنم و خودم و تمام چیز های دیگه رو زیر سوال میبرم
    به همه چیز بدبینم و نمیتونم به چیزی اعتماد کنم حتی به قرصهایی که دکتر تجویز میکنه
    حس میکنم هیچ چیز نمیتونه حال منو خوب کنه و هیچ چیزی روی من تاثیری نداره
    من هیچ حسی ندارم و مدام برای اینکه نرمال جلوه کنم باید فیلم بازی کنم
    مثلا باید حدس بزنم که یه ادم نرمال الان باید عصبانی بشه یا خوشحال بشه و اداشو دربیارم
    نه تمایلی به خوب شدن دارم و نه امیدی بهش
    فقط گاهی وقتا که با خودم مرور میکنم دوست دارم اینارو به کسی بگم و خودمو خالی کنم

    • خالی کردن این حرفا درسته اما بهتره به روانشناست بگی تا درست ترین حالت کمکت کنه
      تو بیهویت در افکارت شدی و درست فکر میکنی اما تحلیل اشتباهی داری
      مثه اینکه ماشین خوب داشته باشی اما تو مسیر دره حرکت کنی
      حتما برو با روانشناس صحبت کن دفتر ارامش زندگی هم میتونه کمکت کنه

  • واسه من زده افسردگی شدید
    من ۳ ساله این علائمو دارم الان ۲۰ سالمه
    روز به روز بیخیال تر میشم
    هر چی خودمو راضی میکنم‌نمیتونم برم‌پیش روان شناس
    حس میکنم اون دغدغه ها و افکار منو مسخره میکنه همش ی ترس دارم
    با خودم میگم من هیچ وقت خوب نمیشم
    واقعا نمیدونم چ جوری بقیه افراد واسه این زندگی مسخره اینقدر تلاش میکنند

    • درست میگی و همه علایم نشون میده بدون ترس باید بری روانشناس
      دفتر ارامش زندگی هم میتونه کمک حالتون باشه

  • سلام آقای نامدار
    از اینکه دیدم به نظرات پاسخ دادید خوشحال شدم.و ترغیب برای نوشت دیدگاهم.به بنده پیشنهاد مراجعه به روانشناس رو دادید.حقیقتش من اول با کسی آشنا شدم و به خاطر علایق خودم ادامه دادم وقتی فهمیدم اشتباهه و اون فرددنبال سواستفاده ولذت خودشه تموم کردم. در دانشگاه با یکی از هم دوره ای هام آشنا شدم باهم در ارتباط بودیم. اول بحث ازدواج نبود اما به خاطر ترس از پدر و مادرم مخفی کردم و وقتی فهمیدن هول شدم و گفتم خواستگاری کرده بوده و منم گفتم نه تموم شده!!بعد چند وقت واقعا همین اتفاق افتاد جوابم مثبت بود.شرعا ارتباطمون مشکل نداشت صیغه بودیم اما بازم مخفیانه.تااینکه فهمیدن و خیلی اذیت شدم .مادرم بدترین تهمت هاروبهم زد .شب نمیتونستم بخوابم صبح هم مادرم نمیگذاشت. مجبورم کردن پیام بدم که به درد هم نمیخوریم و تمام.این کار رو کردم اما وااقعا عاشقانه همدیگه رو دوست داریم. چون دیدم که مادر و پدرم باوجودایکه در ظاهر به هم میان اما عشقی بینشون نیست احترام نمیگذارن بهم و همیگر رو قبول ندارن هنووز به خاطر عشقی که هست دارم صبر میکنم .اون آقا هم خانواده اش در جریانن و موافق و به خاطر مخالفت خانواده ام میگن صبر کنیم تا اوضاع بهتربشه.گاهی واقا نمیدونم چیکار کنم سردرگم میشم.استرس های ناگهانی و بند اومدن نفسم.حتی حس میکنم تلاشم برای قبولی تو ارشد بیخودیه وبه هیچ دردی نمیخورم .فقط وقتی با اون آقا صحبت میکنیم یا میبینمش حالم خوب میشه.میخوا م نظرتون رو بدونم که چیکار کنم ؟

    • مطمنا خانوادت دلیلی دارن باهاشون صحبت کن و به اون اقا هم اگه دوستت داره بگو با خانوادش بیان و پیگیر شن و تو هم به هدف درس خوندنت برس و با قدرت جلو برو تا به خواسته هات درست برسی

      • سلام دوباره اونم بعد چند وقت!! خیلییییییی ممنون از جوابتون. خوشحال شدم :)))
        حرف زدیم .دلیلشون ایناست
        اول که به خاطر صحبت کردن و محبت ایجاد شده بینمون قبل از دونستن خانواده
        دوم تفاوت تحصیلات پدر و مادرش با پدر و مادر من
        (چون مادرش دیپلم گرفته و پدرش هم به خاطر شرایطی که داشت نتونست درس بخونه تا پنجم ابتدایی درس خوند ولی مشتاقانه هر کاری میکنه که بچه هاش خوب درس بخونن .خیلی مشوق هست پدرش )
        بیشترین دلیلشون همین مورد دومه. الان مادرم گاهی میگه هرکس باشه میخواد بیان خواستگاری یکم نرم شده ولی با این حال گاهی اونقدر بد و تند حرف میزنه و تیکه میندازه و غیره که خدا میدونه.
        در ضمن پدر و مادرم خودشون به خاطر عدم وجود تفاهم هر چند وقت یکبار دعوای شدید و قهر دارند و من و خواهرم باید هرجور هست اوضاع خانواده ر و با ثبات نگهداریم. الان متاسفانه 25 ساله با همین شرایط هستن.

        • سلام
          خوشحالم که تونیستی یه پله جلوتر بیایی.
          دلایل والدین شما برای خودشون منطقی و درست هست. شما هم میتونی دلایل و استدلال های خودت رو بهشون بگی و با هم صحبت کنین.
          حالا اگر این صحبت ها به نتیجه نرسید، بهتره که از یک روانشناس کمک بگیری تا بتونه مساله رو حل کنه.

          آرزوی موفیت دارم براتون

  • سلام من خانومی سی ساله هستم از دوازده سالگی مادرم بیماری سختی گرفت هشت سال با این بیماری دست پنجه نرم کرد و سر انجام تسلیم سرنوشت شد و ما رو تنها گذاشت دختر خیلی شادی بودم اما مشکلات زیاد بود و ناخواسته روح من رو تسخیر خودشون میکرد پدرم ازدواج کرد و خواهرم دچار مشکل شد و جدا شد با این حال سعی میکردم با دوستانم شاد باشم به مشکلات فکر نکنم خودم تو بیست سه سالگی بیماری گرفتم و عمل شدم اما خوشبختانه چیزی نبود الان که ازدواج کردم رابطه خودم با دوستانم کلا قطع کردم و با خانواده زیاد رفت آمد ندارم مدام فکر میکنم مثل مادرم بیمار میشم و از مریضی و مردن وحشت دارم تمام بدنم درد می کنه و همش فکر های بد میکنم خواهش مبکنم کمکم کنید دارم دیونه میشم

    • ضطراب بیماری یه اختلال روانیه که میتونه آسیبش همینی باشه که تو مطرح کردیش
      برای رفع این اضطراب باید با کمک یه روانشناس بهش غلبه کنی و در صورت امکان دارو درمانی رو هم اضافه کنی
      برای شروع این درمان ورزشت رو شروع کن و هر فکر منفیت رو بنویس با هر تعداد باری که به سراغت میاد و جلوش جواب درست و فکر غلط خودتم بنویس

  • سلام خسته نباشید
    دختر ۱۸ساله هستم. من همیشه ناراحتم. همیشه دارم اذیت میشم و حتی خودم هم نمیدونم چرا ناراحتم. حتی بی دلیل گریه میکنم وقتی میفهمم هیچ دلیلی نداره گریه کردنم میگردم دنبال دلیل اما پیدا نمیکنم. دوستام میگن ولش کن این همیشه همینطوریه و وقتی ازم دلیلشو میپرسن و میگم نمیدونم میگن دنبال جلب توجهی درصورتی که من متنفرم وقتی یکی بهم اهمیت میده و توجه میکنع دلم نمیخواد کسی کنارم باشه و به فکرم باشه از این موضوع متنفرم. نمیدونم چمه نمیدونم چیکار کنم. از زندگیم لذت نمیبرم به خودکشی فکر میکنم و به هیچ دینی اعتقاد ندارم. به وجود خدای مسلمونا اعتقاد ندارم و نگاهم به زندگی تغریبا با ۹۰درصد مردم جامعه متفاوته. از اینکه اینارو توضیح بدم خوشم نمیاد ولی چیزیه که باید گفته بشه

    • سلام
      اینها نشانه‌های افسردگی هست و برای درمانش باید هرچه زودتر با یک روانشناس خوب صحبت کنی، تا دلایل این حسی که داری رو بفهمه و بهت راه‌های بیرون اومدن از حال بد رو یاد بده.
      با توجه به سن‌ت بهتره همین الان اقدام کنی. به این فکر کن که چقد وقت باارزش داری که میتونی براش برنامه ریزی کنی و شاید با عدم برنامه اونا رو از دست بدی

    • سلام من ی دخترم و ۱۸ سالمه تا الان چن بار تست افسردگی انلاین دادم هم اینجا و هم چن جای دیگ و همشونم گفتن ک افسردگی شدید دارم اما خودم اینطور فکر نمیکنم گرچه ی مدتی هس ک نمیتونم چیزیو حس کنم دیگ مث قبل نمیتونم شاد یا غمگین باشم اکثرا جدی و خشک و بد اخلاقم ولی ی مدت سرگیجه های خیلی شدید با دل درد دارم و اینک وقتی میدوم و ورزش سنگین میکنم حس میکنم دهنم مزه ی خون میده نتایج تستا رو ب مامان و بابام نگفتم و حتی نمیدونم باید باور کنم ک درستن یا نه.من رشته ی تحصیلی مورد علاقمو نخوندم چون خانوادم نذاشتن و امسال کنکور دارم و بدون توجه ب هزینه های میلیونی خانوادم من هنوزم درس نمیخونم و امیدی هم ندارم گرچه اونا خیلی امید دارن و فکر میکنن درس میخونم الان حتی یادم نمیاد ک چیزی ک واقعن دوسش داشتم چی بوده کل روز انلاینم یا خابم میتونین بهم بگین واقعن مشکلم چیه؟؟ واقن افسردگی دارم؟؟

      • سلام
        تست‌ها رو می‌تونی هفته‌ای یک بار تکرار کنی و مثلا بعد از یک ماه نتایجشون رو ببینی تغییری کردن یا نه. اگر تغییر قابل ملاحظه نداشتن، یعنی اینکه خوبه که به روانشناس مراجعه کنی تا بیشتر و دقیق‌تر بررسی‌ت کنه.
        و این نشانه‌هایی هم که گفتی میتونه نشانه‌های افسردگی هم باشه. پیشنهاد میکنم که هرچه زودتر با یک روانشناس خوب صحبت داشته باشی تا بتونه بهت برای رسیدن به اوونچه می‌خوای کمکت کنه.

  • با سلام من یه دخترم من هیچ مشکلی ندارم بر اساس تست
    بنظرم ادم قوی هستم چون بعد از شکست ها می تونم سرپا وایسم و تلاش کنم من امسال کنکور قبول نشدم ولی خیلی انگیزه دارم امسال برا قبولی تو رشته مورد علاقم…یه چیزی خیلی عزیتم میکنه اونم اینکه مثلا اگه یه ساعت ،دوساعت یا یه روز نتونم درست درس بخونم ( اونجوری که من میخوام) اعصابم بهم میریزه کلا ناامید میشم و دیگه نمی تونم خودمو جمع کنم احساس میکنم که دیگه کار از کار گذشته و همه جلو هستن و من عقب نمیخوام اینطوری بشه باید برای جلوگیری از این حالت چیکار کنم چون پارسالم بخاطر همین مشکل قبول نشدم من وسط 4 ماه نتونستم خودمو اوکی کنم با اینکه مشکل خاصی تو زندگیم نبود بنظرم همش تلقین ذهنی بود…..لطفا پاسخ بدین خیلی برام مهمه… ممنون از سایت خوبتون

    • سلام
      همین که بعد از هر شکستی بلند میشی و ادامه میدی نشون میده که آدم قوی و با پشتکاری هستی و همین پشتکار داشتن کلید موفقیت تو توی کنکور و باقی مراحل زندگیت میتونه باشه.
      در مورد مشکلی که گفتی، تو دچار خطای شناختی هستی. یعنی یه از یک واقعیت درست یک نتیجه غلط و غلو شده میگیری.
      اینکه دو ساعت یا یک روز و اصلا یک هفته درس نخوندی، به این معنی نیست که کلا باختی و همه زمانت رو از دست دادی.
      تو فقط مثلا یک روز رو از دست دادی که با یک برنامه ریزی درست به راحتی میتونی جبرانش کنی. مخصوصا کنکور رو که وقت خیلی زیادی مونده براش.
      بهت پیشنهاد میکنم مطلب خطاهای شناختی که توی سایت هست رو مطالعه کنی و اونا رو توی خودت بشناسی. همچنین روانشناس‌های “آرامش زندگی” میتونن توی این موضوع بهت کمک کنن و راه حل‌های مناسب رو بهت یاد بدن

  • سلام آقای دکتر من این تست رو دادم جوابش هم افسردگی شدید امد 17 سالمه چند وقته که تنگی نفس دارم و این اتفاق تو ورزش تشدید میشه همه این اتفاقات هم از وقتی شروع شده که مدرسه ام رو عوض کردن رشته ام رو دوس ندارم و عاشق ورزش هستم ولی با تحصیل تو این رشته خانواده ام موافقت نمیکنن از خودم خسته شدم تمرکز روی هیچ کاری ندارم
    میشه بگین من باید چیکار کنم ؟ ؟

    • سلام
      یعنی قبل از اینک مدرسه‌ت عوض شه تنگی نفس نداشتی؟ در این مورد شاید بهتر باشه با یک پزشک متخصص مشورت کنی.
      اما اینکه رشته‌ای که می‌خونی رو دوست نداری، باید با پدر مادرت صحبت کنی و دلایلت رو بهشون بگی.
      اما فراموش نکن که ما قهرمانانی داریم که توی ورزش خیلی موفق بودن اما رشته‌شون هیچ ربطی به ورزش نداشت! فکر کنم مثال معروفش هم آقای “علی دایی” باشه.
      اصلا میتونی درست رو از این دید ببینی که یک آلترناتیو رو داری برای خودت ایجاد میکنی. که اگر بنا به هر دلیلی نشد که ورزش رو ادامه بدی، از درسی که خوندی بتونی موفق بشی

    • یک هفته بعد دوباره تست رو بزن و وقتی می‌خوای به سوالا جواب بدی لحظه رو در نظر نگیر، یک ماه اخیرت رو مد نظر قرار بده. اگر باز هم جواب قبلی رو گرفتی، نیازه که به یک روانشناس مراجعه کنی تا کمکت کنه.
      حالا تا اون موقع یک سری کارها میتونه واست کمک کننده باشه. مثل اینکه هر روز یه مقداری قدم بزنی و پیاده روی کنی، با دوستات وقت بگذرونی، سعی کنی تنها و یا بیکار نمونی.
      همچنین موسیقی هم میتونه کمک کننده باشه. آهنگایی که دوست داری رو بیشتر گوش کن!

  • سلام ببخشید من 13 سالمه و نتیجه آزمون شد افسردگی شدید..من تا الان به پدر و مادرم نگفتم و نگرانم که بهشون بگم که یه وقتی دعوتیم نکنند…میش بگید چکار کنم؟.؟

    • سلام دخترم
      پدر و مادر وقتی ببینند که بچه‌شون مشکلی داره، حتما همه تلاششون رو می‌کنن که اون مشکل رو برطرف کنن. کما اینکه همونجور که آدم ممکنه سرما بخوره، یا سردرد بگیره، ممکن به اختلالاتی که روانش رو در بر میگیره دچار بشه. پس اگر هم افسرده باشی، چیز عجیبی نیست.

      یک هفته بعد دوباره تست رو بزن و وقتی می‌خوای به سوالا جواب بدی لحظه رو در نظر نگیر، یک ماه اخیرت رو مد نظر قرار بده.
      حالا اگر حس میکنی خلق‌ت پایین هست و احساس افسردگی خفیف داری یسری کارها میتونن کمکت کنن. مثلا اینکه ورزش کنی یا روزانه یه مقداری پیاده روی کنی و قدم بزنی. سعی کنی تنها نمونی و با دوستات باشی و به آهنگایی که دوست داری گوش کنی.
      اگر باز هم با شرایطی که گفتم تست رو زدی و جواب باز هم افسردگی شدید بود، باید حتما از یک روانشناس کمک بگیری

      • سلام ۳۲سالمه چند وقتیه بسیار داغونم همش گریه میکنم پرخاشگر و بیحوصلم و عصبی هیچکس رونمیتونم دوسداشته باشم ازهمه بدم میاد حتی پدر و مادرمم نمیتونم دوسداشته باشم من زندگی سختی پشت سر گذروندم ک خالی از ارامش بوده شکست عشقی زیاد خوردم ک ازجنس پسر زده شدم الانم میل به خودکشی دارم چون خودمم اضافه میبینم تو این زندگی ک دلخوشی ندارم و فقط سختی و مشکلات دیگ هیچی حالمو تغییر نمیده،،،،

        • سلام
          معلوم توی تنگای شدیدی هستی و همه چی از هر طرف دارن بهت فشار میارن و به قولی صبرت دیگه لبریز شده.
          اینجور موقع‌ها ما یسری ابزار نیاز داریم تا بتونیم جاهایی که لازمه شرایط رو تغییرش بدیم و یسری جاها رو هم همینطور که هست قبولشون کنیم. شاید موقتی و شاید هم دایم
          باید با یک روانشناس خوب صحبت کنی تا دقیق بررسی‌ت کنه و این ابزارها رو بهت بده. مثلا یجاهایی لازمه طرز فکرت رو عوض کنی، یجاهایی لازمه رفتارت عوض شه ووو
          اینجوری میتونی شرایط رو واسه خودت بهترش کنی و زندگی‌ای رو برای خودت بسازی که دنبالش هستی

  • سلام
    من حدودا ۶ سال پیش از طریق یه تست فهمیدم افسردگی خفیف دارم و وقتی به خانوادم اطلاع دادم که افسرده ام گفتن فکر میکنی و خیلی خوب می تونستم افسردگیمو کنترل کنم و فقط هر وقت ناراحت بودم به خودکشی فکر میکردم
    از پارسال دیگه نمی تونستم خودمو کنترل کنم یه دفعه گریم میگرفت و گریه میکردم (حتی اگه سر کلاس یا بیرون بودم)و حس نا امیدی و خودکشی حالمو بهم میزد تا اینکه چند ماه بعد که تست رو دادم فهمیدم افسردگیم شدید شده
    میشه بگین چطور میتونم دوباره کنترل کنم احساساتمو؟
    خسته شدم از بس وسط هر کاری یه دفعه یه مشت افکار منفی به فکرم می رسه و گریم میگیره

    • سلام
      هیچکس نمیتونه افکارش رو کنترل کنه یا جلوشون رو بگیره. اونا از ما اجازه نمیگیرن و ما هم زورمون بهشون نمیرسه.
      کاری که ما میتونیم انجام بدیم اینه که افکارمون رو جدی نگیریم. اونا فقط یه فکر هستن، یه جمله، یسری حرف و نه چیزی بیشتر.
      همین الان چنتا صدا به گوشت میرسه؟ آیا به همهه اونا توجه میکنی؟ مثلا داری با دوستت تلفنی حرف میزنی و تلویزیون هم روشنه. صدای تلویزیون رو میشنوی اما این باعث نمیشه که دیگه با دوستت حرف نزنی. افکار ما هم دقیقا مثل این صداهای مزاحم هستن. نمیتونیم جلوشون رو بگیریم اما میتونیم بهشون اهمیت ندیم و کار خودمون رو بکنیم.

  • سلام وقتتون بخیر من ۲۲سالمه و چندین بار توی بازه های زمانی مختلف تست افسردگی دادم و افسردگی شدید داشتم اما ب هرکسی ک میگویم از خانواده و کمکی از اون ها میخام کسی توجهی نمیکنه و این منو خیلی عذاب میده حتی این روزا هم با پدرم ب مشکل برخوردم و خودم رو توی اتاقم حبس کردم و باهیچکس در ارتباط نیسم هیچ دوستی ندارم و حتی توی رابطه ی عاطفی ک هستم هم دچار مشکل شدم واقعا نمیدونم چیکارکنم اگر میشه منو راهنمایی کنید ممنون

    • سلام
      ببین افسردگی مثل افتادن توی یک چرخه معیوب هستش که به طور مداوم فرد رو میکشه توش. یه انتظاری از والدینت داشتی که براورده نشد به طبع اون رفتارت عوض شد، برخورد اونام عوض شد و تو خودت رو کشیدی کنار. از این بابت احساس بد داشتی رابطه‌ت رو با بقیه هم کات کردی و حتی رفتارت آنقدر تغییر کرد که به رابطه عاطفی ت هم کشیده شد. باید از این چرخه خودت رو بکشی بیرون. پیشنهاد میکنم با یک روانشناس خوب صحبت کنی تا بیتونه کمکت کنه.

  • سلام دکتر خوبیِ.ما افسرده گی شدید زدین داریم 18 سالمه و کلا از هیچی دیگه خوشم نمیاد. چیکا کنیم دکتر حوصله خانوادم ندارما دلیل این افسردگیه همونان خخخخ چیکاا کنیم به نظرت همون خودکشی بهتر نیس

    • سلام
      اینکه از چیزی خوشمون نمیاد دلیل نمیشه که اون مورد رو حذف کنیم یا که خودمون رو بکشیم کنار. می‌تونیم طرز تفکر و نحوه نگرشمون رو تغییر بدیم.
      یک روانشناس خوب پیدا کن و باهاش صحبت کن، بهت کمک میکنه تا یاد بگیری چطور با اینجور مسایل برخورد بهتری داشته باشی.

  • سلام خسته نباشید من از سایت شما بسیار متشکرم که سال قبل به درمان افسردگی من خیلی کمک کرد الان یه سوال درمورد دوستم دارم که به سایت شما مربوط نمیشه ولی ممنون میشم راهنمایی کنید دوستی دارم که الان 30 سالشه و خانوم هست و به گفته خودش از بچگی جنسیت خودش رو دوست نداشته ممکنه علت این موضوع رو توضیح بدید چون دوست من پریود میشه و اندام جنسی مونث داره ممنون میشم راهنمایی کنید خیلی هم دوسا داره تغییر جنسی بده اما شرایط فرهنگی خانواده اجازه این کار رو بهش نمیده

    • سلام
      بله این موضوع وجود داره که بعضی افراد جنسیت بیولوژیک خودشون رو یا متعلق به خودشون ندونن و دلشون بخواد جنسیت دیگری داشته باشن.
      گاهی این ملال جنسی به دلایل اجتماعی و روانی هست که روان‌درمانی و مشاوره میتونه به این افراد کمک قابل توجهی بکنه.

  • سلام آقای نامدار من ۲۳ سالمه و تقریبا یک سال میشه که برادرم رو از دست دادم، بعد از اون با این که به ظاهر خیلی خوب تونستم خودمو جمع و جور کنم ولی هنوز قلبم گرفته، یه حالاتی دارم که که تا پارسال هیچوقت نداشتم.. جوری که روزی نیست که به خود کشی فکر نکنم یا آرزو نکنم کاش یه جوری که مامانم یا خانوادم نفهمن بمیرم و از این احساسات و فکرها خلاص شم.. من به هیچ دین و خدایی اعتقاد ندارم و همین موضوع و همین پوچی بیشتر اذیتم میکنه و مرگ آگاهی و دونستن این که بعد از مرگ هیچی نیست، هیچ راهی برای سوگواری برام نذاشته.
    دم دمای صبح به زور خوابم میبره و دائم کابوس میبینم و با گریه بیدار میشم، خواب از دست دادن خانواده و عزیزام به خصوص مامانمو میبینم.. حتی تو بیداریم فکرش از سرم بیرون نمیره.. ترسو شدم، از دوستام و آدمای دیگه فاصله گرفتم چون احساس میکنم دوستشون ندارم و دوست واقعی نیستن.. با نامزدم دائم دعوام میشه و احساس میکنم اونم دیگه دوست ندارم.. ولی وقتی قهریم خیلی سختمه.. نمیدونم چرا اینجوریم و نمیتونم درمان کنم خودمو.. نتیجه تست هم افسردگی شدید بود که خودمم احساسش میکنم کامل ولی حداقل تا چند سال آینده نمیتونم برم سراغ درمان چون از پس هزینه ها بر نمیام..
    میخواستم اگر ممکن باشه یه راهی بهم بگید که این افکار و احساسات رو بتونم ندید بگیرم تا شرایطم بهتر بشه و بتونم درمان کامل رو شروع کنم.

    • سلام
      اینطور که به نظر میاد با از دست دادن برادرت هنوز کنار نیومدی و به قولی سوگواری کامل انجام نشده. همین میتونه دلیل افسردگی و مشکلات بین فردیت باشه.
      کتاب های خودیاری مثل ” از حال بد به حال خوب ” میتونه کمک کننده باشه اما بهتر هست که حتما با یک روانشناس مشورت داشته باشی.
      درباره مشاوره هم، بدون نگرانی، میتونی با مرکز تماس بگیری همکاران راهنماییت میکنن
      01332120043

  • سلام
    من 15 سالمه به مدت 1 ماهه که همش دچار اضطراب و استرسم و 1 ماهه که اشتهامو کامل از دست دادم.چند وقته زندگی برام واقعا مشکله همش دعا میکنم که بمیرم یا مثلا تو راه خونه ماشین بزنه بهم.یا قبلا من اختلال داشتم وسواسی بودم که فلان کارو کنم مریض میشم میمیرم الان میگم خب بمیرم چیه مگه. قبلا اصلا نمیتونستم خونه بمونم الان دلم نمیخواد در بیام بیرون.طبق تست هم افسردگی شدید دارم نمیدونم چیکار کنم.خیلی استرس دارم و ناراحتم ولی همش تو خودم ریختم مسایلی که ناراحتمم نمیتونم نه به خانواده بگم نه به روانشناس چون میترسم ب خانوادم بگن.

    • سلام
      روانشناس‌ها امین‌ترین افرادی هستند که میشه باهاشون صحبت کرد و مطمئن بود که حرف‌ها توی همون اتاق می‌مونه.
      اما با توجه به سن تو و همچنین با مشکلاتی که عنوان کردی، والدین‌ت هم باید جزوی از مسیر درمان باشن و کارهایی رو انجام بدن که نتیجه‌ش بهتر شدن و بهبودی حالت باشه.
      حالا اگه موضوع خاصی هست که نمیخوای والدینت متوجه‌ش باشن، با روانشناست این موضوع رو درمیون بزار. حتما یه راهکار مناسبی براش پیدا میشه

  • سلام من ۱۶ سالمه و دخترم.
    توی زندگیم سختی های زیادی کشیدم اما تا اونجایی که یادمه سعی میکردم بیخیال باشم اما تا اونجایی هم ک میدونم 4 ساله دچار افسردگی شدید هستم . یه مدت حالم بهتر شده بود .اما انگار برای چند روز یود . اولین خودکشبم رو 4 سال پیش انجام دادم . اما اتفاقی نیوفتاد . بعصی وقتا پرخوری میکنم بعضی وقتا بی اشتهام . تکلیفم با خودم معلوم نیست .یه آدم عصبی بد اخلاق غمگین شدم که در ظاهرخیلی اخلاقم خوبه اما از درون در حال اتیش گرفتنم
    .از همه دور شدم از همه بدم میاد حتی از خودم . موهام سفید شدن . پوستم تیره شده . چشمام زیرش سیاه شده گود رفته هرکی میبینتم فکر میکنه 30 سالمه . من درسم خیلی خوب بود این اواخر یه اتفاق افتاد همه چی بهم ریخت . چند ماهه درس نمیخونم از یه طرف مامانم عصبانی سر درسم البته خودمم ناراحتم اما دیگه انگار برام مهم نیست .چند سال پیش بخاطر وضعیت مالیمون من نتونستم کلاسایی برم که خیلی دوستشون داشتم ، الان ک میتونم برم سمتش ازشون متنفرم .روزی ۱۸.۱۵ ساعت میخوابم فقط برای اینکه بیدار نباشم و گذر عمرم رو اینطوری نبینم دلم نمیخواد زنده باشم. از یه طرف مامانمم مثل یه ادم افسردست خانوادم خیلی منو دوست دارن اما من نه . فقط دلم میخواد زندگی نکنم چون احساس نابودی و خستگی میکنم . من که میخوام بمیرم . چرا زودتر نمیرم اخه .انگار هیچ چیز حالمو خوب نمیکنه میخام درس بخونم گریم میگیره .بعضی وقتا از شدت عصبانیت و ناراحتی قفسه سینم درد میگیره نمیتونم نفس بکشم . ن دوست دارم به گذشتم برگردم نه دوست دارم برم به اینده.از یه طرف همش جر و بحث هست بین پدر ومادرم البته که برام مهم نیست . خانوادم مخصوصا خواهر بزرگترم خیلی منو دوستم دارن خیلی بهم اهمیت میدن اما من نمیتونم اونی که میخوان باشم ،دیگه خسته شدم . هیچکی نمیفهمتم همین ک میخوام ی چی بگم میگن درس بخون :)دومین خودکشیمو بهمن ماهه همین سالی که گذشت انجام دادم اما بازم اتفاقی نیوفتاد حتی دبگه برام مهم نیست که خودکشی گناهه. من همیشه دختر نمونه ای بودم از نظر همه .اما تا اونجایی که یادمه از خودم متنفرم. دلم میخواد فرار کنم یه جا بکشم خودمو کسی جسدمو پیدا نکنه .. همچنان شاید دوباره امروز فردا خودمو خلاص کنم . هیچکس متوجه وضعم نمیشه چون هیچوقت دلم نمیخواد بروز بدم کسی بفهمه.، اگ میخواست حالم زود تر خوب میشد . اصلا چرا ابن بلاها سر من باید بیاد . . ممنون که این سایت رو گذاشتین تا خودمونو خالی کنیم دکتر ♡…

    • تمام مراحل زندگیت یعنی دیدن رنج و حتی با دونستن واقعیت دوست داشته شدن بازم منفی بودن. این یعنی ذهن افسرده که توان دیدن و برنامه ریزی برای اینده رو از دست داده
      پاشو ورزش کن و کمی به خودت برس و یه برنامه بچین که توش صحبت با یه روانشناس تو اولویت باشه.
      تو نیاز به دارو هم داری که بعد از صحبت با روانشناس احتمال داره به روانپزشک معرفی بشی تا کمک بگیری و زودتر تو هم بتونی از دنیا زیباییهاشو ببینی

  • سلام آقای مهرداد عزیز
    من این تست رو انجام دادم و به گفته شما مشکلی نداشتم و از توصیه شما هم ممنونم.جایی خونده بودم که بی خوابی یا پر خوابی میتواند مشکل روانی باشد.من همیشه پرخواب هستم و میخواستم بدونم آیا ربطی به این موضوع داره؟و با تست شما فهمیدم که نه این پرخوابی همیشگی(که اغلب نیم ساعت پرخواب تر از حد معمول هست)مشکلی نداره.ممنون از تست خوبتون.

  • سلام من حدودا پنج ساله افسردگی دارم اونم از نوع شدیدش همه اینو متوجه میشن اما کسی بهم کمک نمیکنه ، حتی به خانوادم هم گفتم منو پیش یه روانشناس ببرن ولی اونا با من دعوا میکنن و میگن که ابرومونو نبر تو افسرده نیستی برو بتمرگ تو اتاقت و…
    من از شاگرد اول کلاس ، به شاگرد آخر مدرسه رسیدم
    وزنم از ۴۵ کیلو به ۶۲ کیلو رسیده
    اشتهام ده برابر شده ، چاق شدم
    ریزش شرید مو دادم
    سر گیجه دارم ، احساس میکنم چشام سیاهی میرن ، رنگم زرد زرد شده ، زیر چشام کاملا کبوده انگار یکی با مشت کوبیده تو چشام…
    همش خوابم ، همش خسته ام
    در طول ۲۴ ساعت ، ۲۰ ساعت خوابم
    همش گریه میکنم
    هیچ کس باهام دوست نمیشه
    همش توی اتاقم هستم و دراتاقو میبندم و میرم زیر پتو و گریه پیکنم تا خوام ببره برای همین همش خوابم….
    صبح زود انقدر خسته از خواب بیدار میشم کخ بعدش دوباره میرم میخوابم …..
    احساس میکنم مرده ام
    تا پارسال همش کابوس میدیدم اونقدر ترسناک که وقتی برای یکی از هم کلاسی هام تعریف کردم هم ترسید و هم باهام دعوا کرد که اینو بهش گفتم…….
    یه وقتایی تپش قلبم واقعا شدیده ، یه وقتایس هم احساس میکنم قلبم از حرکت ایستاده……
    احساس میکنم خمارم
    احساس میکنم مست کردم
    وقتی میخندم مثل آدمای مست میخندن ، جوری که نمیتونم جلوی پانو ببینم و بعضی وقتا میخورم زمین…
    تا پارسال همش احساس میکردم ، چندنفر دارن تو یه اتاق دیگه اهام حرف میزنن
    وقتی میرفتم ببینم شاید پدر و مادرم باشن ، میبینم که اونا خوابن ، حتی تلویزیون هم خاموشه…
    هنش دوست دارم بگیرم بخوابم تا رویا ببینم
    یه وقتایی اونقدر خواب هامو دوست دارم ، که اگر کسی بیدارم کنه باهاش دعوا میکنم……
    لطفا کمکم کنید
    من در بدترین شرایط زندگی هستم
    اما هیچ وقت ناامید نیستم و به خودکوشی فکر نمیکنم….

    • سلام
      خب پیشنهاد اول اینه که حتما با یک روانشناس مشورت کنی. کیتونی از مشاور مدرسه کمک بگیری و از طریق اون خانواده راضی بشن که باهم پیش یک روانشناس برید.
      اما از کمکی که خواستی.
      خط آخر کامنتت آنچنان مثل خورشید میدرخشه که باعث میشه خط‌های دیگه خیلی به چشم نیان(البته اصلا این معنی رو نمیده که بی اهمیت هستن)
      حالا که امیدوار هستی پس شروع کن. یه برنامه‌ریزی سبک و کوچک انجام بده. دوباره درس خوندن رو استارت بزن و حتما و حتما و حتما ورزش رو تو برنامه روزانه داشته باش. این ورزش میتونه نیم ساعت دویدن تو پارکینگ یا حیاط خونه باشه حتی.
      یادت باشه که کوچیک، با اهمیته! برنامه‌های کوچولو کوچولو بریز و انجامشون بده و بعد جلوشون تیک بزن

      خوشحال شدم پیامت رو خوندم

  • سلام.من تست انجام دادم و از جوابش تعجبي نكردم.از اينكه ديدم پاسخ نظراتو ميدين بيشتر تعجب كردم.به نظر خودت چرا مردم تو يه مرحله از زندگي افسرده ميشن؟شايد ادماي ديگه نا اميدشون ميكنن.اگه همه ميتونستن به ارزش هاي اخلاقي پايبند باشن هيچ ادم افسرده ي ديگه وجود خارجي نداشت.واقعا ادما بعضي وقتا خيلي ترسناكن.

    • سلام
      افسردگی مثل بیماری سرماخوردگی می‌مونه که شاید همه تجربه‌اش می‌کنند ولی برای همه به یک شکل تموم نمیشه.
      متاسفانه اگر راهکار درست جهت رفع افسردگی پیدا نکنی، تبدیل به یک درد کهنه میشه که از همه آدمها و زندگی ناامید میشی.
      و این همون چیزی هست که نوشته‌ت دیده میشه.
      تو قوی‌تر از دیگرانی پس با کمک به خودت سریع‌تر حالتو خوب کن

    • با سلام و خسته نباشید خدمت شما
      من تست انلاسن افسردگی رو انجام دادم و برام اومد افسردگی قابل برسی و یک سری راهکار داده شد واقعیتش اینکه درسته اگر جلوی من اهنگ شاد بزارن نمیگم نرارن و گاهی خودمم گوش میکنم اما علاقه خودم بیشتر سبک غمگین هستش و همچنین این رورا بیشتر از هر زمان دیگه دوست دارم تنها باشم و اصلا حوصله بیرون رفتن و پیاده روی رو ندارم.

      • سلام
        وقتی جواب آزمونت شده قابل بررسی، یعنی در مرز افسردگی قرار داری. یعنی سر دوراهی ورود به افسردگی و دور شدن از اون قرار گرفتی.
        اون پیشنهادهایی که بهت شد برای اینه که از مسیر افسردگی دور بشی. درسته که شاید با رغبت نتونی انجام بدی و شروعش واست سخت باشه، اما اگر انجام بدی نتیجه خوبش نصیبت میشه. یادت باشه ما اول باید یه کاری رو انجام بدیم، تا حسش بیاد!
        اما کارهایی مثل آهنگ غمگین گوش دادن، تنها بودن، بیرون نرفتن، تو جمع قرار نگرفتن و از دست رفتارها به جاده افسردگی و مشکلات بعدیش ختم میشه.

  • درود و ارادت
    قبل از هر چیز از شما ممنونم بابت توجه و کمک شایسته ای که بی توقع انجام می دید. جناب دکتر مدت یکسال اخیر دچار غمگینی شدیدی شدم و با وجود موفقیتهای شخصی از اینکه کاری برای مردمم نمیتونم بکنم تا از درد و مشقتشون کم کنم واقعا ترجیح میدم نباشم و نبینم …..

    • سلام
      دوست خوبم غمگین بودن حس بدی نیست، اما میتونه نتیجه افکار و شرایط بدت باشه.
      با اینکه موفق هستی، ولی شاد نیستی. میشه حدس زد موفقیت هات فقط یک بعد دارند و تو تنهایی و از اینکه تنهایی احساس همدردی نمیکنی و فقط برای دیگرخواهی‌هات نگرانی.
      چقدر خوب میشه که به جای درد کشیدن برای مشکلات مردم، یاد بگیری به اندازه سهم خودت و موفقیتت از دردها کم کنی. این تمام شادی و خود زندگیه

  • […] رزرو نوبت مشاوره با دکتر مهرداد نامدار تعین وقت مشاوره از بهترین مشاور ازدواج رشت دکتر مهرداد نامدار آزمون آنلاين و رایگان افسردگیBDI (دارای تحليل اختصاصی توسط مهرداد نامدار، روانشناس) ورود به آزمون افسردگی […]

  • سلام
    من دخترم.15 سالمه.
    الان دوساله به ادمای دورو برم بدبینم همش حس میکنم میخوان بهم اسیب بزنن.
    خیلی بد اخلاق و عصبیم وقتی عصبانی میشم همه جارو بهم میریزم هر چی از دهنم در میاد به اطرافیانم میگم بعد که اروم شدم از کارم پشیمون میشم همه بهم میگن خودخواه و پرخاشگری و خانوادم از دستم کلافه شدن از مهمونی رفتن و جاهای شلوغ بیزارم و دوست دارم تنها باشم اصلا نمیتونم با ادمای جدید ارتباط برقرار کنم مثل قبل نمیتونم درس بخونم تو درسام افت کردم و اینکه تعادل ندارم گاهی وقتا میخندم خشحالم بعد یهو میرم تو فکر میرم یه گوشه میشینم بی دلیل گریه میکنم بعضی وقتا وسط گریه از حرص میخندم خودمو میزنم بیشر وقتا هم به خودکشی فکر میکنم خودمو توحالت خودکشی تصور میکنم ولی انجامش نمیدم و دیگه از خیلی چیزا لذت نمیبرم و روزا برام تکراریه چند باری هم تست دادم گفته افسردگی شدید به خونوادم گفدم ولی اونا میگن الکیه من نمیدونم چمه ؟ممکنه افسرده باشم؟
    ممنون میشم جواب بدین …و خیلی ممنون از سایت خوبتون*

    • سلام
      با توجه به چیزهایی که گفتی زمینه و نشانه های افسردگی رو داری. با خونواده مطرح کن که از لحاظ روانی تحت فشاری و اذیت میشی.
      به یک روانشناس خوب مراجعه کن تا روند درمانت رو هرچه زودتر شروع کنی

  • سلام. من آزمون دادم و افسردگی شدید دارم. آقای دکتر من 23 سالمه. نزدیک به یک سال و نیمه که این حالت رو دارم. از همه بدتر اینه که نمیدونم مشکل کجاست. هرچقدر که دنبال دليل حال بدم میگردم چیزی پیدا نمیکنم. از هیچی لذت نمی‌برم. میخوام غذا بخورم عذاب وجدان دارم میخوام بخوابم عذاب وجدان دارم میخوام کار کنم احساس عذاب میکنم. خلاصه هر کاری میخوام انجام بدم یه حسی درونم هست که منو باز میداره. حتی مطمئنم تنبل نیستم. چون از خوردن و خوابیدن هم لذتی نمی‌برم. تصمیم گیری و تعیین هدف برام از کندن کوه هم سختتره.
    من حتی برای فرار از این وضعیت ورزش کردم
    تفریحم رو زیاد کردم با دوستام بیشتر رابطه برقرار کردم. اما هیچ فایده ای نداره. دارم دیوونه میشم. بعضی مواقع دلم به حال خودم میسوزه. چون هیچ دلیلی برای این حالم پیدا نمیکنم. تا چند وقت پیش شدیدا به خودکشی فکر میکردم. حتی بالای پشت بام هم رفتم اما به خاطر خانوادم نتونستم این کار رو بکنم. الانم حال بدم و همین طور یه ذره امیدی که برام باقی مونده باعث شده تا اینهمه متن رو بنویسم. به نظر شما امیدی به من هست؟

    • سلام
      نیاز نیست بگردی دنبال مشکل. مشکلی که باید پیدا میکردی رو پیدا کردی. حالا باید بری سراغ کسی که تخصص لازم رو داره که بتونه بهت کمک کنه.
      وقتت رو حروم نکن و هرچه زودتر پیگیر افسردگی ت باش تا سریع‌تر به اون سطح زندگی که میخوای برسی

  • جواب تست :
    افسردگی شدید
    علاوه بر این اضطراب و استرس بیش از حدی رو هم دارم تحمل میکنم در شرایط کرونا هم از مراجعه حضوری خودداری میکنم

    • سلام
      این شرایطی که توضیح میدی، نیاز به رسیدگی سریع داره و باید پیگیرشون باشی.
      اگه شرایط مراجعه حضوری نداری، از مشاوره غیرحضوری استفاده کن

  • سلام من آزمون رو انجام دادم اولش افسردگی قابل برسی بود بعد از یک مدتی دوباره انجام دادم و جوابش افسردگی شدید بود.
    حالا دقیقعا نمیدونم کدومش درسته و چیکار باید بکنم

    • ‏سلام
      نشون میده در مسیر افسردگی قرار گرفتی یا که اتفاق خاصی برات افتاده که روحیه‌ت رو ضعیف کرده.
      سعی کن پیاده روی یا ورزش رو توی برنامه روزانه‌ت داشته باشی، با دوستات بیشتر در تماس باش، آهنگ‌های شاد گوش کن و خودت رو در موقعیت‌هایی که خوشایند و بانشاط هستند قرار بده.
      دو هفته دیگه آزمون رو تکرار کن

  • سلام، من ۱۷ سالمه
    از سن خیلی کم میگرن گرفتم و ده دوازده سالم بود که آسم سراغم اومد بعد یکی دو سال مشکلات کلیوی هم سر و کله اش ظاهر شد با این وجود همیشه شاد ترین عضو خونه بودم همه رو شاد میکردم خدارو شکر پدر مادر بسیار خوبی دارم و به شدت عاشقشون هستم به شدت اهل مطالعه هستم عاشق کتابم و درس ها و نمرات در این ۱۲ سال مورد رضایت بوده
    ولی مشکلاتم از دبیرستان شروع شد
    من هیچ وقت نتونستم رابطه خوبی با دوستام داشته باشم چون دائم حس میکنم داره ازم سو استفاده میشه
    به شدت به پدرم وابسته هستم و بزرگترین ترس زندگیم از دست دادنشه از بچگی خواب میدیدم که از دستش دادم و تو خواب گریه میکردم به تازگی خواب های آشفته ای دارم انگار یکی مرده یا داره میمیره و من تو خونه حبسم حس خفگی شدیدی بهم دست میده و با جیغ از خواب بیدار میشم
    من اصلا دوست ندارم تو ایران بمونم و برای همین شدیدا درس میخوندم اراده میکردم از خواب بیدار میشدم اما الان دائم حس خواب دارم و بی انگیزم
    فکر میکردم بخاطر قرص های میگرنه که البته شامل قرص های اضطرا بو افسردگیم بود و خب قطعشون کردم
    امسال کرونا گرفتم و بخاطر بیماری های زمینه ایم خیلی اذیت شدم از اون موقع به بعد یک روز خوب نداشتم بی حس و بی انگیزه شدم یعنی یک روز نیست من بیدار شم و یه جاییم درد نکنه🤣 سر درد های شدیدی دارم و از کار و زندگی می افتم از تحصیل جدا شدم و دیگه میلی به درس خوندن ندارم حس میکنم اشتباه رشتمو انتخاب کردم پدر مادرم خیلی نگرانن و درک نمیکنن چرا دختر با نگیزه و پر تلاششون اینجوری شده من هم نمیتونم حرف بزنم چون تکلیفم با خودم معلوم نیست
    از بچگی من آدمی بودم که سریع گریم میگرفت الان بدتر شدم شبا حس تنهایی دارم و واقعا دلم میخواد یکی باشه فقط بغلش کنم جدیدا از آسیب زدن به خودم لذت میبرم مثلا وقتی حالم بده دلم میخواد صورت خودمو زخم کنم یا یچیو بشکونم
    حس میکنم یکی دیگه داره جای من زندگی میکنه

    • سلام
      ای کاش داروها رو سرخود قطع نمیکردی.
      پیشنهاد میکنم حتما دوباره به روانپزشکت مراجعه کنی و دارو رو شروع کنی. با یک روانشناس خوب هم در ارتباط باش تا افسردگیت شدیدتر نشه

  • سلام ؛ من یه دختر ۱۸ ساله هستم و امسال کنکوریم جواب تستم افسردگی شدید . راستش از ۱۳ سالگی بعد از مرگ مادربزرگم این علائم به وجود اومد در طی سه سال این علائم شدید تر شدن و چندباری دست به خودکشی زدم و بعد سه سال یکی از عزیزامو دوباره از دست دادم یکی دوسال سعی کردم حال خودمو خوب کنم خودمو سرگرم درسام کردم اهنگای غمگین رو از گوشیم حذف کردم و به کارایی که دوست داشتم پرداختم چندباری هم پیش مشاور و روانپزشک رفتم چندماه دارو مصرف کردم و بعدش به اصرار مادرم قطع کردم و بعدش دوباره چند جلسه پیش روانشناس رفتم اما سال پیش درست از موقع قرنطینه دوباره علائمم برگشت و روز به روز بدتر شدن و هرروز به خودکشی فکر میکنم و نقشه میکشم که چطور خودمو بکشم اما بعدش به خودم میگم فقط همین یه کارو با مادر پدرم نکنم اما خودم با یه جسم مرده دارم زندگی میکنم هرروزم سیاهه از خودم بیزارم قبلا ارزو داشتم پزشک بشم ولی الان از ایندم متنفرم هیچ چیز روشنی توش نمیبینم هیچ کاری نمیتونم بکنم درس نمیخونم و خونوادم از کنکورم ناامیدن خیلی حمایتم کردن اما من این زندگی رو نمیخوام ازش بیزارم روزی ۱۱ ۱۲ ساعت خیلی وقتا ۱۵ ساعت میخوابم تا حداقل به چیزی فکر نکنم اما همش با کابوس از خواب میپرم چندباری از مادرم خواستم منو پیش روانشناس ببرن اما هردفعه فقط درسمو بهم یاداوری میکنن که بشین درستو بخون ادا درنیار انگار توی یه باتلاق گیر افتادم نمیدونم باید چیکار کنم اخلاقم خیلی بد شده به همه چی گیر میدم همیشه عصبانیم از مردم فراریم حتی کارای مورد علاقمم نمیتونم انجام بدم و انگار یه جسم سنگین گذاشتن روی سینه‌م همیشه خستم و نفسم بند میاد انگار روحم داره درد میکشه دردشو با جسمم حس میکنم از این زندگی خستم کاش زودتر تموم شه کاش جای مادربزرگم من میمردم کاش زودتر این زندگی تموم بشه

    • سلام
      نشانه‌های افسردگی شدید رو داری و اینجور که گفتی قدرت مقابله باهاش رو هم داری که خیلی خوبه. فقط اینکه باید کمک بگیری و با یک روانشناس حتما در ارتباط باشی تا همچین مواقعی کمکت کنه افسردگی ت از کنترلت خارج نشه.
      قطع سرخود دارو هم انتخاب درستی نبود. حتما دوباره مشاوره رو شروع کن
      تا اون موقع سعی کن از فضای ناراحتی و غم دورباشی، برنامه های کوچک کوچک واسه خودت بچین که بهشون برسی، ورزش هم خیلی مفیده واست، با دوستات وقت بگذرون.

  • سلام.من دختر ۱۸ ساله هستم و نتیجه تست افسردگی شدیده…۵/۶ سالی هست درگیر مشکلات خانوادگی(خانواده من با خانواده دیگه)هستیم که این اواخر بدتر شده…
    حدودا دو ماهی هست که این احوالات رو دارم.قبلا توی درسم بهترین بودم ولی الان درسم رو رها کردم.از طرفی چند ماهیه که برای کنکورم میخونم ولی این یک ماه نتونستم هیچ پیشرفتی کنم و اصلا دلم نمیخواد درس بخونم.ولی قبلا از درس خوندنم لذت میبردم در کنار اون کارهای هنری و سرگرمی هایی انجام میدادم که دیگه نه ازشون لذت میبرم نه حوصله انجام دادنشون رو دارم.قبلا اعتیاد به فضای مجازی داشتم ولی الان به شدت کم شده و اصلا تمایلی بهش ندارم.به خودکشی بارها فکر کردم ولی از مرگ میترسم و اقدامی براش نکردم…
    این روزها تقریبا هرشب توی تاریکی اتاقم میشینم و فقط بیصدا گریه میکنم و کوچکترین چیزا باعث گریه‌ام میشن.
    حرف زدن از مشکلاتم و بیان اونها برام سخته…ناراحتیم رو نشون نمیدم چون فکر میکنم که کسی بهش اهمیتی نمیده پس بهتره کسی ندونه:)

    • سلام دخترم
      تو حرفات هم نشانه‌های افسردگی هست که حتما باید پیگیری کنی و کنترلش کنی.
      پدر و مادر حتما به مشکلات بچه‌شون اهمیت میدن و تمام تلاششون رو میکنن که مشکلات رو کمتر کنن.
      پس حتما با پدر و مادرت درباره خودت حرف بزن و حست رو بهشون بگو و ازشون بخواه که تو رو پیش یه روانشناس خوب ببرن تا دوباره بتونی کم کم همون دختر بانشاط قبلی بشی

  • سلام آقای دکتر. جواب تست من افسردگی قابل بررسی شد. من خیلی به این که چیکار باید بکنم در زندگی و هدفم اصلا چیه فکر میکنم و همش فکر میکنم که نمیتونم به اونا برسم و ناامید میشم و یه حس بدی بهم دست میده و اینکه در طول روز اصلا حوصله ای برای انجام کارام ندارم و خیلی احساس خستگی میکنم ولی رفته رفته وقتی به شب میرسم انرژیم تا حدودی برمیگرده. باید چکار کنم که بتونم کارای روزانه ام رو انجام بدم؟

    • سلام. پیشنهاد میکنم برنامه‌ریزی روزانه داشته باشی. برنامه‌ای که بتونی بهش برسی. شب قبل یا اول صبح تنظیمش کن و به هر کدوم که میرسی تیک بزن.
      این انجام برنامه باعث میشه حس بهتری پیدا کنی و بتونی از وقتت بهتر استفاده کنی.
      فعالیت بدنی و حداقل پیاده روی روزانه رو هم حتما توی برنامه‌ت بزار.

  • سلام
    دختر 17 ساله هستم و نتیجه ی تستم افسردگی شدید شد..
    قبلا میتونم بگم حدود یک سال پیش خیلی با انگیزه و شاد و مثبت اندیش بودم… تا قبل از کرونا حتی احساس موفق بودن هم میکردم…..از اوایل کرونا و از وقتی تلفن همراه به دستم اومد میشه گفت معتاد شدم و بعد از ی مدت تمام انگیزم از بین رفت…تا تابستون امسال که خیلی طوفانی شروع کردم و حتی به ده دوازده ساعت درس خوندن هم رسیدم اما از ابان به اینور کلا همه ی انگیزم از بین رفت…سابقه نداشته که امتحانی زیر 19 بشم…اما امتحان ریاضیم و افتادم….توی 4 ماه 10 کیلو اضافه کردم…قبلا کنار درس خوندن نقاشی میکشیدم…ساز میزدم…با دوستام حرف میزدم اما الان از همه فرار میکنم…به شدت برونگرا بودم و علاقه به تو جمع بودن داشتم اما الان انقدر از تو جمع بودن بدم میاد که اولین روز امتحانا بیشتر از نتیجه ی امتحانم از دیدن دوستام استرس داشتم…نه فقط دوستام که فامیل و خونوادم…بی دلیل گریه میکنم و همه ی کار هام رو عقب میندازم…حتی حوصله فیلم دیدن هم ندارم ! حس میکنم همه ی ارزوهام داره از بین میره و هیچ کاری نمیکنم…بیشتر از همه این که هیچ کاری نمیکنم باعث میشه از خودم متنفر بشم…تا قبل از کرونا حتی قلم چی و ازمون ها رتبه زیر صد کشور بودم…مسابقات خوشنویسی همیشه نفر اول میشدم ..حتی یه بار گالری نقاشی گداشتم ..ولی الان چی؟ انقدر از خودم متنفرم که یه بار چند تا ار بهترین نقاشی هام و پاره کردم…وقتایی که بیشتر به این موضوع ها فکر میکنم دلم میخواد به خودم اسیب بزنم…یه بار هم با مامانم توی همین چهار ماه اخیر دعوام شد که حتی به خودزنی هم کشید…انقدر که بعدش بدنم کبود شد…حس بی مصرف بودن و احمق بودن دارم … حس بازنده ها….تلاش هم کردم تا شروع کنم…هی گفتم دی…بعد گفتم بهمن…الان دیگه اسفنده…البته فکر میکنم بیشتر این ها به خاطر کمال گراییمه…چون وحشتناک کمال گرا بودم..اما الان…حس میکنم هیچی برام مهم نیس….چند باری هم به خونوادم گفتم بریم پیش مشاور اما مامانم معتقده که دارم ادا در میارم و نمیپدیره
    پ.ن: رشته ی تجربیم ممکنه مال رقابت شدید و اینکه تازه تیزهوشان قبول شدم هم باشه…چون اصلا نتونستم با بچه های مدرسه ی جدیدم بسازم و همونموقع هم مشکل داشتم…و اینکه توی کرونا مشکلات زیادی برام پیش اومد…و خب یکم برای منی ک معمولا توی رفاه کامل بودم سنگین تموم شد…خصوصا اینکه نزدیک کنکور هم بودم و بهترین نتیجه رو از خودم میخواستم…حتی چند باری هم ب خودکشی فکر کردم…میفهمم مسخرست..چون همین الانم به نسبت خیلی ها توی رفاه هستم…حتی ممکنه خیلی ها دلشون بخواد جای من باشن..این چیزیه که خونوادم ، حتی دایی و خاله و مامانبزرگم زیاد بهم میگن.. اما..این بار دارم ناامیدشون میکنم…بدتر از همه اینه که خیلی بهم امیدوارن !همشون منتظرن دکتر شم با بهترین رتبه… از دست دادن چیزایی که داشتم خیل برام سنگین تموم شده…
    تو رو خدا یه راهکاری بهم بدین تا از جام بلند شم…میدونم اگه انگیزم برگرده و ادم قبلی شم میتونم همین الان خودم و برسونم اما نمیتونم !! هیچ وقت انقدر از خودم متنفر نبودم…عملا همه چیزمو از دست دادم…متوجهین چی میگم؟ 17 سال تلاش…همش داره میپره…خیلی حس مزخرفی داره…اینکه نمیتونم کاری کنم هم مزخرف تره

    • سلام
      همونطور که خودت هم بهش اشاره کردی این حال بدت به خاطر تفاوت الانت با اونچی که بودی و میتونستی باشی هست. از طرفی تو یه چرخه معیوب هم گرفتار شدی اینکه فعالیتی انجام نمیدی تا به هدفت برسی، پس هر روز از هدفت دورتر میشی و از این بی فعالیتی و دور شدن حالت بدتر میشه.
      به نظر میرسه الان تو این شرایط حتما ضروری باشه که با یه روانشناس مشورت کنی و اگه لازم شد دارو درمانی هم انجام بشه.
      روند درمانت رو هرچه سریع‌تر شروع کن، تا اون صدای افسردگی که هی بهت میگه تو شکست خورده‌ای، تو بی لیاقتی ووو هرچه زودتر ساکت بشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *