دنیای کنونی، مدام پر سرو صداتر می شود و به نظر میرسد تعداد افراد برونگرای جامعه بیشتر هستند. اما نسبت بین افراد برونگرا و درونگرا زیاد فرق نمیکند. ولی چون برونگراها معمولا از افراد اهلِ شلوغبازی و هیجان هستند و عطش سیری ناپذیری برای در جمع بودن دارند و چون در معرض دید بیشتر قرار می گیرند، به نظر بیشتر میرسند.
افراد درونگرا مدام مشغول فکر کردن درباره رفتار و عکس العملها و حرفهایی که قرار است بزنند هستند. آنها ساکت ترند چون باید این مسیر گفتگوی درونی را با خود داشته باشند. افراد درونگرا شاید زودتر از موعد، مهمانی و محفلهای گروهی را ترک کنند، چون مغزشان و عصبهایشان از این همه تاثیر و تحریک خسته میشود.
دنیای هر لحظه شلوغشونده،خواسته یا ناخواسته توجه بیشتری به مردان و زنان برونگرا دارد. چون آنها همهجا هستند و همهکاری میکنند و مدام باید سرگرم باشند و هیجان داشته باشند و همه اینها مترادف با مصرف بیشتر و از همه مهمتر همراهی بیشتر با رسوم و عادات اجتماعی است.
بسیاری از افراد تنها و مجرد شرایط همراهی با نُرم اجتماعی را دارند. آنها شاید افراد درونگرایی هستند که میتوانند وارد یک رابطه جدی شوند و تشکیل خانواده بدهند. ولی برایش کاری نمیکنند چون روبرو شدن با همه تصمیمات ناشی از تصمیم اول، برایشان قابل تحمل نیست.
بهترین مشاور و روانشناس رشت دکتر مهرداد نامدار
مدیر مرکز عصبشناسی اجتماعی در دانشگاه شیکاگو دکتر John T. Cacioppo می گوید: « تنها بودن و تنهایی دو مقوله متفاوت است،ولی جامعه تفاوتی در آن مشاهده نمیکند. برای همین با آنکه افراد به دنبال لحظات تنها در زندگیشان هستند، تحت فشار توقعات اجتماع از اینکه در یک رابطه نیستند دچار احساس گناه میشوند. گناهی که آنها را مجبور می کند هر طور شده به دنبال تدارک یک رابطه باشند. این تصمیم سالمی نیست،چون این نوع افراد وقتی وارد یک رابطه میشوند بر احساس گناهشان افزوده میشود» دکتر مهرداد نامدار
افراد مجرد شاید بهتر است اصراری نداشته باشند که موقعیت کنونیشان را به هم بزنند. آنها مجبور نیستند چون همه امکانات مادی برای داشتن یک رابطه وجود دارد، پس حتما به آن سمت کشیده شوند. مهم این است هر کاری که با وجودشان همخوانی دارد را انجام دهند.
البته این حقیقت را هم نمیتوان نادیده گرفت که همه زندگی ما، محدود به اکنون ما نیست. به قول روانشناس آمریکایی و از نویسندگان مجله « روانشناسی معاصر» Harry K. Wexler : « یکی از بزرگترین مشکلات تنها زندگی کردن مربوط به سالهای بعد از جوانی است. وقتی که نشانههای پیری و مرگ خودنمایی میکنند. روبرو شدن با آن دوره از زندگی در تنهایی، خیلی شجاعت میخواهد»
No comment