اختلالات رفتاری در نوجوانان در چه خانواده هایی بیشتر دیده می شود؟
خانواده های که در ادامه مطرح می کنیم مستعدند که به نحوی نامناسب در ارتباط با فرزندشان واکنش نشان دهند و همین منجر به بروز نشانه های شدید در نوجوان می شود. از آن جایی که نوجوانی دوره ی حساسی است . آشنایی با این خانواده ها و اصلاح ارتباط با فرزند الزامی است. این خانواده ها عبارت اند از:
به هم تنیدگی .
به هم تنیدگی در خانواده هایی که حد و مرزها بسیار آشفته است خانواده های به اصطلاح به هم تنیده حتى تغييرات جزئی همراه با تغییرات طبیعی در چرخه زندگی خانوادگی ممکن است تهدید کننده محسوب شود.
روانشناس خانواده می گوید اگر در خلال یکی از این تغییر و تحولات مثلاً کودکی که وارد مرحله نوجوانی می شود نشانه ای بروز کند اعضای خانواده عکس العمل شدید نشان می دهند و همه انرژی خود را صرف محدود کردن نشانه می کنند تا بتوانند به وضعیت راحت قبلی بازگردند.
اعضای خانواده وقتی همه توجه خود را صرف مهار کردن نشانه کنند از وضعیت موجود غافل می شوند؛ یعنی نمی توانند تغییرات لازم را ایجاد کنند تا بتوانند به نحو موفقیت آمیزی با تغییر و تحولات مربوط به رشد سازگار شوند.
جدایی و فاصله
روانشناس خوب بیان می کند هنگامی که اعضای خانواده از هم فاصله دارند و به قدر کافی از لحاظ عاطفی نزدیک نیستند خانواده های سرد یک نشانه ممکن است قبل از این که توجهخانواده را به خود جلب کند شدیدا افزایش یابد شاید اعضای خانواده متوجه نشوند که نوجوان نیاز به کمک دارد و کار به جایی برسد که دیگر خیلی دیرشده باشد.
گاهی اوقات والدین مشکل را درک نمی کنند تا آن که کسی خارج از محیط خانواده مثلاً مدرسه یا مقامات قانونی توجه آنان را به مشکل جلب می کند.
حتی در آن صورت نبودن رابطه جدی بین اعضای خانواده مانع از آن می شود که بتوانند کمکی بکنند. والدین آن چنان سرگرم کنترل نشانه بیماری می شوند که از موضوع اصلی غافل می مانند .
اختلاف حل نشده بین والدین
بر أساس مطالعات مرکز مشاوره غالبا نمی توان خانواده ها را مطلقا از لحاظ عاطفی نزدیک و یا جدا از یکدیگر محسوب کرد بلکه رابطه ها معمولاً به درجات مختلفی نزدیک یا دور است الگوی معمول این است که یکی از والدین رابطه بسیار نزدیکی با فرزند دارد و دیگری رابطه ای سطحی این والدین به لحاظ داشتن دیدگاه های مختلف به هنگام بروز یک نشانه عکس العملهای متفاوتی نشان می دهند.
برای مثال پدر یا مادری که رابطه بسیار نزدیکی با کودک دارد اگر او را دچار افسردگی ببیند احساس می کند که فرزندش قربانی شده است و آن دیگری که رابطه ای سطحی با فرزند دارد حالت افسردگی او را نوعی بدرفتاری می داخد و در نتیجه با نگاه سرزنش آمیز و طلبکارانه با او رفتار می کند یا ممکن است پدر یا مادری که رابطه سطحی با فرزند دارد، سوءرفتار کودک را ناشی از روش های انضباطی همسرش بداند.
روانشناس خانواده تاکید می کند این نوع اختلاف نظرها بین والدین سبب می شود آنها با هم دچار تضاد شوند همچنان که اختلاف شدیدتر می شود والدین کمتر می توانند به کودکدچار مشکل کمک کنند این فرایند باعث بروز رفتارهای مشکل آفرین بیشتری می شود.
تلاشهای نادرست برای کمک
در سایر خانواده ها تلاش هابیی که با نیت خیر برای کودک مشکل دار انجام می شود کارها را بدتر و مشکلات را بیشتر می کند.
برای مثال والدینی که مدام کودک را از عواقب کارهایی که انجام داده دور نگه می دارند ممکن است فکر کنند که به کودک کمک می کنند حال آن که مانع از آن می شوند که کودک از اشتباهاتی درس بگیرد در بعضی از خانواده ها ممکن است دلایلی نهفته برای این الگو وجود داشته باشد والدین نیاز دارند که کودک به آنان وابسته باشد تا به مشکلات زناشویی خود فکر نکنند ولی در سایر خانواده ها والدین با تلاش های صمیمانه خود کارها را بدتر می کنند.
نشانه ها در خانواده ها در زمینه ای رشد می کند که اعضای خانواده دچار انزوای عاطفی اند و افراد خانواده یکدیگر را بی قید و شرط نمی پذیرند و در صدد کنترل یکدیگرند. اعضای خانواده آن چنان درگیر محدود کردن یا کنترل نشانه ها می شوند که از جنبه های مهم روابط خود با یکدیگر غافل می مانند به تدریج که روابط خانوادگی رو به زوال می رود همه اعضای خانواده به خصوص نوجوانان دچار احساس انزوای عاطفی می شوند.
هرقدر اعضای خانواده بیشتر بر رفتار بیمارگونه نوجوان متمرکز شوند بیشتر نوجوان را به عنوان مشکل می بینند و سبب می شوند که او احساس کنددرکش نکرده اند و نسبت به سایر اعضای خانواده احساس جدایی کند. از آنجا که تلاش ها در جهت محدود کردن نشانه ها مکررا با شکست مواجه می شود، اعضای خانواده بیشتر دچار احساس درماندگی می شود.
در این زمینه احساس انزوا و بیگانگی شدیدتر می شود. نوجوانانی که با والدین و همسالان هر دو رابطه خوبی دارند در مقایسه با نوجوانانی که بیشتر با همسالان رابطه خوبی دارند و کمتر با والدین کمتر دچار افسردگی می شوند و مشکلات موجود در خانه در مقایسه با مشکلات با همسالان در تعیین این که نوجوان دچار افسردگی می شود یا نه اهمیت بیشتری دارد.
اگر نوجوانان رابطه محکمی با والدین داشته باشند به ندرت با همسالان مشکل دار رابطه برقرار می کنند .برای کسب اطلاعات بیشتر با مرکز مشاوره در ارتباط باشید.
No comment