مولی و سام(زن و شوهر) در حال گفتگو در مورد دختر بزرگشان هستند که عملکرد خوبی در مدرسه ندارد. گفتگو خیلی خوب پیش نمیرود، زیرا، همانطور که اغلب اتفاق میافتد، آنها به جای تلاش برای درک یکدیگر، هر کدام تلاش بسیار بیشتری برای بیان نکات و نظرات خود انجام میدهند. وقتی زنان احساساتی میشوند
مولی مدتی است که نگران دخترشان بوده است و حداقل در تلاش است سام را متقاعد کند که دلیلی برای نگران شدن وجود دارد. در واقع، چیزی که مولی واقعاً میخواهد این است که سام نیز احساس نگرانی کند. هم برای تأیید احساس او و هم برای اینکه او احساس تنهایی نکند.
گفتن اینکه سام چه احساسی دارد دشوار است. زیرا او واقعاً تلاش میکند تا احساسش را به کسی نشان ندهد. به احتمال زیاد، سام در زیر تمام مشکلات منطقی خود، اگر نگوییم ترسیده، حداقل نگران است.
بنا به دلایلی، اینکه او به خودش اجازه ندهد ناراحت شود آنقدر برایش مهم است که مدام همسر خود (مولی) را تحت فشار قرار دهد، تا او نیز همین کار را انجام دهد. یعنی «منطقی بماند» و «هیستریک نشود».
او دوست دارد نسبت به مولی احساس همدلی بیشتری داشته باشد و به او آرامش دهد، اما به دلایلی که به طور کامل متوجه نمیشود و از آن آگاه نیست، هر چه مولی احساساتیتر میشود، سام محافظهکارتر و گوشهگیرتر میشود.
وقتی زنان احساساتی میشوند
مردان اغلب زمانی که زنان احساسات قوی دارند ناراحت میشوند. این امر مخصوصاً در مواقعی که زنان ناراحت هستند نیز صادق است.
مردان زمانی که زنان هیجانزده، پر از شادی یا حتی واقعاً پرانرژی هستند، احساس ناراحتی میکنند. زنان این را میدانند و مدتها پیش یاد گرفتهاند که هیجان خود را سرکوب کنند تا باعث ناراحتی مردان نشوند!
مردان عموماً کمتر از شرکای زن خود به مسایل عاطفی تسلط دارند. زیرا فرهنگ ما به طور کلیشهای دنیای احساسات را قلمرو زنانه میداند.
از اوایل کودکی، مردان اغلب به دلیل نشان دادن هرگونه نشانهای از احساسات غیر از خشم (احساساتی که برای مردان مجاز است) مورد تمسخر قرار میگیرند. “پسران بزرگ گریه نمیکنند.” “مثل دخترا نباش.”
مردان همچنین از احساسات قوی شریک زندگی خود بیزار هستند. زیرا آنها بر اساس تجربیات دردناک خود، میدانند که احساسات مسری است.
بودن در کنار افراد دیگرِ با احساساتِ قوی، به اندازه خمیازه مسری است.
هنگامی که زنان عاطفیتر هستند، مردان احتمالاً تکانههای درونی برخی از احساسات خود را حس میکنند که با آنها احساس ناراحتی میکنند و آموختهاند که این نوع احساسات را سرکوب کنند.
برای مردان، داشتن یک رابطه صمیمانه با یک زن میتواند مانند دوران نقاهت پس از ترک الکل باشد، که با دوستان خود در یک بار بنشینید!
در برخی سطوح، مردان تشخیص میدهند که از نظر عاطفی به اندازه شریک زندگی خود رشد نکردهاند. به نظر میرسد زنان احساسات قویتری دارند، احساسات خود را راحتتر بیان میکنند و در پاسخ به احساسات دیگران نیز همدلتر هستند.
تحقیقات به طور کلی تأیید میکند که زنان در طیف وسیعی از احساسات و محیطهای فرهنگی متعدد از نظر عاطفی بیشتر از مردان ابراز احساسات میکنند. این تفاوت در ابراز احساسات بین زن و مرد، فطری نیست. آنها تا حد زیادی تحت تاثیر آموزش و یادگیری هستند.
دختران عمدتاً توسط والدینشان در سنین چهار ماهگی اجتماعی میشوند تا از نظر عاطفی بیشتر ابراز وجود کنند. در عین حال، پسرها اغلب به طور ماهرانهای شرطی میشوند تا هرگونه نمایش احساسات را سرکوب کنند (ریورز و بارنت، 2013).
در سطح ناخودآگاهتر، بسیاری از مردان میترسند که مشکلی در مورد احساسات آنها وجود داشته باشد. مردها نگرانند که آن گونه احساساتی را که باید داشته باشند، ندارند – انواع احساساتی که میبینند شریک زندگیشان ابراز میکند.
وقتی زنان احساساتی میشوند
چرا یک زن احساساتی برای بسیاری از مردان چالش برانگیز است؟
مانند بسیاری از مسائل مربوط به روابط، پاسخ پیچیده و چند لایه است.
وقتی من(نویسنده مقاله) جوان بودم پدرم فوت کرد. من پدرم را دوست داشتم و خیلی به او نزدیک بودم، بنابراین تصمیم گرفتم که مداحی او را انجام دهم.
بزرگترین ترس من این نبود که نتوانم از پس این کار برآیم، بلکه این بود که گریه نکنم! که این گریه نکردن بدترین ترس من را در مورد خودم تأیید میکند، یعنی اینکه من یک پسر عوضی سرد و بیقلب هستم.
در هنگام مداحی آنقدر گریه کردم که بارها سعی کردند مرا از سخنرانی دور کنند. اگرچه پریشان بودم، اما احساس آرامش زیادی نیز داشتم. جالب است که فروید این نظریه را مطرح کرد که وقتی دختران کوچک آلت تناسلی برادر یا پدر خود را میبینند، حس حسادت از نداشتن آلت تناسلی را در خود حس میکنند و خود را ناکافی میدانند.
از سوی دیگر، پسرهای کوچک، بیشتر از دختران کوچک که آلت تناسلی را میبینند، شاهد نمایش آشکار احساسات مادران و خواهرانشان هستند – اما به نظر نمیرسد که فروید به ذهنش خطور کرده باشد که آن پسرها ممکن است حسادت عاطفی داشته باشند و قضاوت کنند و خود را از نظر احساسی ناکافی ببینند.
به طرز متناقضی، مردان همچنین نگران هستند که اگر قرار باشد احساسات خود را کاملا کنترل کنند، ممکن است خطرناک باشد. این در حالی است که زنان تمایل دارند احساسات خود را سرکوب کنند زیرا میترسند که اگر دهان را باز کنند، به راحتی نتوانند جلوی خود را بگیرند.
از سوی دیگر، مردان نگران این هستند که اگر گارد خود را رها کنند و به آنچه احساس میکنند تسلیم شوند، خشم قاتلی که احساس میکنند میتواند از کنترل خارج شود و منجر به خشونت شود.
در نتیجه، مردان سخت تلاش میکنند تا تجربه عاطفی زنان را مدیریت کنند تا از خود در برابر ناراحتی یا حتی خطرات احساساتشان محافظت کنند.
وقتی شریک زندگی مردی ناراحت است، این تنها دغدغه زندگی او میشود، گویی تا زمانی که این وضعیت حل نشود، هیچ اتفاقی نمیافتد. “اگر مامان خوشحال نیست، هیچ کس خوشحال نیست.”
این فرآیندی نیست که مردان از آن آگاه باشند. آنها فقط از احساس ناراحتی فزاینده و احساس نیاز فوری برای انجام هر کاری که برای متوقف کردن آن باید انجام دهند آگاه هستند. وقتی زنان احساساتی میشوند
در سادهترین سطح، مردان به گونهای تربیت میشوند که در قبال شادی زنان احساس مسئولیت کنند. اگر شریک زندگی آنها ناراضی باشد، مردها بر این باورند که در راهی بسیار مهم شکست خوردهاند (ویس، 2021).
مردان همچنین کمتر با احساسات خود آشنا هستند و معمولاً مهارت کمتری در صحبت کردن در مورد احساسات خود دارند، بنابراین وقتی مکالمه با شریک زندگیشان احساسیتر میشود، احساس ضعف میکنند (ویس، 2021).
این چیزی شبیه به یک آمریکایی است که به خارج از کشور سفر میکند و میخواهد دیگران با آنها به انگلیسی صحبت کنند، به جای اینکه سعی کند حداقل برخی از اصول اولیه زبانی را در کشوری که در حال بازدید هست یاد بگیرند!
مطالب پر بازدید دیگر:
به طور خلاصه:
- در فرهنگ ما به مردان آموزش داده می شود که بی احساس باشند.
- مردان اغلب زمانی که زنان آشکارا احساساتی هستند ناراحت می شوند.
- مردان اغلب از نظر عاطفی کمتر از شریک زن خود تسلط دارند زیرا فرهنگ ما به طور کلیشه ای دنیای احساسات را زنانه می داند.
- مردان ممکن است سعی کنند ابراز احساسات زنان را کنترل کنند تا ترس خود را تسکین دهند.
No comment